رمان حورا پارت 273 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

آب دهانم را قورت دادم و نفس عمیقی کشیدم:

 

_ نپرس…منو برسون، برسون هتل…

 

متعجب‌تر شد:

 

_ هتل چرااا آخه؟ نریم روستا؟ همش دو ساعته؟

 

اشک از چشمانم جاری بود و من عصبی‌تر از آن بودم که بخواهم با اهالی روستا سر و کله بزنم:

 

_ نه، نه نمیخوام…بریم هتل، پارک، نمیدونم محمد منو ببر یه جایی تنها باشم!

 

سوار ماشین شدم، دیگر حرفی نزد، انگار فهمید توان مقابله ندارم.

حرکت کرد من سر به شیشه تکیه زده خیره‌ی بیرون بودم.

کسی برگشته بود، قصد داشت زندگی‌ام را صاحب شود، کسی آمده و خودش را خانواده‌ی من معرفی کرده است.

 

شرم و حیا هم نداشته، با زبان بی زبانی، گفته که من را در نوزادی رها کرده‌اند!

چشم بستم و قطره اشک باز هم چکید، هربار بغض که میشکست، چند قطره میریخت و باز خشک میشد.

 

درد من یکی دو تا که نبود، یکی تمام میشد، دیگری آغاز!

از قباد و وضعیت فرارم، تا بارداریم و کنکوری که چند روز بیشتر نمانده بود، و حالا هم خانواده‌دار شده بودم!

 

دست مشت شده‌ام را به لب‌هایم فشردم تا شاید لرزششان از بغض خفه شود.

 

_ حورا، چیزی میخوری بگیرم برات؟ رنگت پریده گشنه‌ای!

 

سری به طرفین تکان دادم، ماشین ایستاد و پیاده شد.

به سمت سوپری دوید و در دل شکر خدا را جای آوردم، هنوز کسانی بودند که ارزش داشتم برایشان.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 171

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان جنون آغوشت

  خلاصه رمان :     زندگی دختری سیزده ساله که به اجبار به مردی به اسم حاج حمید فروخته می‌شه و بزرگ می‌شه و نقشه‌هایی می‌کشه که به رسوایی می‌رسه… و برای حاج حمید یک جنون می‌شه…   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 /

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خدا نگهدارم نیست

    خلاصه رمان :       درباره دو داداش دوقلو هست بنام های یغما و یزدان یزدان چون تیزهوش بود میفرستنش خارج پیش خالش که درس بخونه وقتی که با والدینش میره خارج که مستقر بشه یغما یه مدتی خونه عموش میمونه که مادروپدرش برگردن توی اون مدتت یغما متهم به چشم داشتن زن عموش میشه و کلی

جهت دانلود کلیک کنید
رمان قاصدک زمستان را خبر کرد

  دانلود رمان قاصدک زمستان را خبر کرد خلاصه : باران دختری سرخوش که بخاطر باج گیری و تصرف کلکسیون سکه پسرخاله اش برای مصاحبه از کار آفرین برترسال، مردی یخی و خودخواه به اسم شهاب الدین می ره و این تازه آغاز ماجراست. ازدواجشان با عشق و در نهایت با خیانت باران و نفرت شهاب به پایان می رسه،

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماه صنم از عارفه کشیر

    خلاصه رمان :     داستان دختری به اسم ماه صنم… دختری که درگیر عشق عجیب برادرشِ، ماهان برادر ماه صنم در تلاشِ تا با توران زنی که چندین سال از خودش بزرگ‌تره ازدواج کنه. ماه صنم با این ازدواج به شدت مخالفِ اما بنا به دلایلی تسلیم خواسته‌ی برادرش میشه… روز عقد می‌فهمه تنها مخالف این ازدواج

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سونات مهتاب

  خلاصه رمان :         من بامداد الوندم… سی و شش ساله و استاد ادبیات دانشگاه تهران. هفت سال پیش با دختری ازدواج کردم که براش مثل پدر بودم!!!! توی مراسم ازدواجمون اتفاقی میفته که باعث میشه آیدا رو ترک کنم. همه آیدا رو ترک میکنن. ولی من حواسم دورادور جوری که نفهمه، بهش هست. حالا بعد

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دل کش
دانلود رمان دل کش به صورت pdf کامل از شادی موسوی

  خلاصه: رمان دل کش : عاشقش بودم! قرار بود عشقم باشه… فکر می کردم اونم منو می خواد… اینطوری نبود! با هدف به من نزدیک شده بود‌…! تموم سرمایه مو دزدید و وقتی به خودم اومدم که بهم خبر دادن با یه مرد دیگه داره فرار می کنه! نمی ذاشتم بره… لب مرز که سهله… اگه لازم بود تا

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آنا
آنا
4 ماه قبل

آدمو کنجکاو می کنن ، تا بتونن هم رمان رو کش میدن تهش میشه حورا وقباد بهم رسیدن و با هم بچشون رو بزرگ کردن

ناشناس
ناشناس
4 ماه قبل

بعد از چند روز پارت ندادن این پارت بی محتوا رو دادی؟؟ حورا گریه کرد . حورا کنکور داره . حورا فراریه . محمد براش ابمیوه خرید 🤨 همش محتوای تکراری پارت های قبلی 🧐
یکمم به مخاطب احترام بزار خواهشااا

آخرین ویرایش 4 ماه قبل توسط sepideh izadi
دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x