رمان حورا پارت 300 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

نگاه خیره‌اش زیادی وزن داشت، کمی به چشمانش نگاه کردم، با اخم و تخم. وقتی همچنان دیدم که ایستاده و نمیرود تشر زدم:

 

_ میخوای بیا قاشق قاشق بذار دهنم، ها؟

 

لبخند زد:

 

_ من راضیم‌هااا، تعارف نکن!

 

عصبی سر تکان دادم:

 

_ برو قباد…اشتهام کور میشه میبینمت!

 

سر پایین انداخت و بعد از مکث کوتاهی، برگشت و از خانه بیرون رفت.

نفس عمیق کشیدم و با خیال راحت مشغول خوردن شدم، انگار که سبک شوم، هربار که ویار و هوسم را تهیه میکردند انگار بار سنگینی از روی دوشم برداشته میشد.

 

با ولع ناهارم را خوردم، و دیگر تا شام قباد را ندیدم، البته با سرکی که به حیاط کشیدم، فهمیدم روی تخت حیاط نشسته و خیره به نقاط نامعلوم است.

 

اینکه آن روز محمد نیامد تعجب برانگیز بود، من هم پرده را کشیدم و وقتی دوباره شام اورد به همان منوال ناهار بیرون رفت.

 

و این کارش، تا هفته‌ها ادامه داشت.

محمد برگشت، وقتی میخواست کنارم باشد قباد هم به زور خودش را جا میداد، تشرهایم هم بی فایده بود، روی محمد حساسیتش عود میکرد و فقط به غر زدن اکتفا میکرد، زیادی خودش را تحت کنترل گرفته بود!

 

_ سایت بالا نمیاد!

 

کیمیا پشت خط بود، رمز و نام کاربری داده بودم تا جواب کنکورم را بیاورد، و محمد و قباد هم کنارم بودند. زیادی مضطرب بودم و دستم یخ زده بود، هر آن ممکن بود از حال بروم!

 

_ چه کاری بود آخه؟ لپ‌تاپ و مودم من بود حورا، چرا لجبازی میکنی؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 197

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان طلاهای این شهر ارزانند از shazde_kochool

    خلاصه رمان :     یه مرد هفتادساله پولداربه اسم زرنگارکه دوتا پسر و دوتا دختر داره. دختردومش”کیمیا ” مجرده که عاشق استادنخبه دانشگاهشون به نام طاهاست.کیمیا قراره با برادر شوهر خواهرش به اسم نامدار ازدواج کنه ولی با طاها فرار می کنه واز ایران میره.زرنگار هم در عوض خواهر هفده ساله طاها به اسم طلا راکه خودش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوگار

    خلاصه رمان :         مَــــن “داریوشَم “…خانزاده ای که برای پیدا کردن یه دُختر نقابدار ، وجب به وجب خاک شَهر رو به توبره کشیدم… دختری که نزدیک بود با سُم های اسبم زیرش بگیرم و اون حالا با چشمهای سیاه بی صاحبش ، خواب رو برام حَروم کرده…!   اون لعنتی از مَـن یه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به تماشای دود
دانلود رمان به تماشای دود به صورت pdf کامل از منیر کاظمی

    خلاصه رمان به تماشای دود :   پیمان دایی غیرتی و بی اعصابی که فقط دو سه سال از خواهر‌زاده‌ش بزرگتره. معتقده سر و گوش این خواهرزاده زیادی می‌جنبه و حسابی مراقبشه. هر روز و هر جا حرفی بشنوه یه دعوای حسابی راه می‌ندازه غافل از اینکه لیلا خانم با رفیق فابریک این دایی عصبی سَر و سِر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قاب سوخته به صورت pdf کامل از پروانه قدیمی

    خلاصه رمان:   نگاه پر از نگرانیم را به صورت افرا دوختم. بدون توجه به استرس من به خیارش گاز می زد. چشمان سیاهش با آن برق پر شیطنتش دلم را به آشوب کشید. چرا حرفی نمی زد تا آرام شوم؟ خدایا چرا این دختر امروز دردِ مردم آزاری گریبانش را گرفته بود؟ با حرص به صورت بیخیال

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ژینو
دانلود رمان ژینو به صورت pdf کامل از هاله بخت یار

  خلاصه: یاحا، موزیسین و استاد موسیقی جذابیه که کاملا بی‌پروا و بدون ترس از حرف مردم زندگی می‌کنه و یه روز با دیدن ژینو، دانشجوی طراحی لباس جلوی دانشگاه، همه چی عوض میشه… یاحا هر شب خواب ژینو و خودش رو می‌بینه در حالی که فضای خوابش انگار زمان قاجاره و همه چی به یه کابوس وحشتناک ختم میشه!حتی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عقاب بی پر pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:           عقاب داستان دختری به نام دلوینه که با مادر و برادر جوونش زندگی میکنه و با اخراج شدن از شرکتِ بیمه داییش ، با یک کارخانه لاستیک سازی آشنا میشه و تمام تلاشش رو میکنه که برای هندل کردنِ اوضاع سخت زندگیش در اون جا استخدام بشه و در این بین فرصت

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
me/
me/
3 ماه قبل

اگع نویسنده بخواد هنوز کنکور نداده به جواب برسه خودمو پرت میکنم از پنجره 4 ماهه کنکور دادم رتبه ها نیومدن انتخاب رشته کنم بچش به دنیا بیاد هنوز تراز هارو میدن ….

فاطمه بانو
فاطمه بانو
3 ماه قبل

ترسم اینه که بعد دو سال و پارتای ۱۰ خطی، رمانش رو پولی هم بکنه🤣🤣🤣🤣

رها
رها
3 ماه قبل

این چه وضعشه آخه چند تا پارت دادی کاملا بی محتوا و کوتاه 😕

Mondegar
Mondegar
3 ماه قبل

فاطمه بده پارت جدیدووو

Aramesh
Aramesh
3 ماه قبل

😐

خسته
خسته
3 ماه قبل

به جان خودم ، دو سوم این رمان فقط به خوردنای حورا ختم میشه . از اول رمان تا اینجا بیشتر از هرچیز دیگه ای ، لومبودناش به چشم میاد .
والا منه بدبخت دوقلو حامله بودم حتی یک بارم ویار چیزی رو نکردم هیچوقت هیچی دلم نخواست که بگم باید برام فراهم کنین. این کلا زوم کرده رو بحث خوردن و هوس فلان و بهمان

بانو
بانو
پاسخ به  خسته
3 ماه قبل

والا این مثلاً نویسنده نمیدونه دیگه چی بنویسه گیر میکنه تو اینجور چرت و پرت هااا

Baran
Baran
3 ماه قبل

مزخرفففف

دسته‌ها
8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x