رمان حورا پارت 312 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

اخم کرد:

 

_ چه فکری؟ واسه چی؟ راحته دو روزه بشینی واسه بزرگ کردن یه بچه که قراره کم کم هجده سال حواست بهش باشه فکر کنی؟ حورا تو درک میکنی…خودت تنها بودی، بین یه عالمه بچه…باز تو اونارو داشتی، فکر کن بچه‌ت بدون پدر بزرگ شه، یا حتی دور از پدر، هیچ محبتی نبینه، یا حتی بدتر…مادرش صبح تا شب پی درس و کاره…وقتی میمونه برای بچه‌ت؟ فکر نمیکنی زیادی داری خودخواهانه تصمیم میگیری؟

 

دستم را به شدت از دستش بیرون کشیدم:

 

_ چرا حس میکنم میخوای بگی ازش جدا نشم؟ تو مگه ندیدی چیکارا باهام کرد؟

 

نگاهش تلخ و غمگین شد، دستش را در سینه جمع کرد، هنوز هیکلش تپل بود، ولی میدانستم ورزش میکند تا لاغر شود، البته فکر نکنم سینه‌ی آویزان و بزرگ شده دیگر جمع شود:

 

_ حورا منطقی فکر کن…من نمیگم برگرد به داداشم اما…باید وقتی باردار شدی اینم در نظر میگرفتی که اگه میخوای جدا شی، با یه بچه‌ی کوچیک تک و تنها چیکار میکنی؟ نمیتونی برداریش ببریش دانشگاه و سر کار که!

 

نگاهم را به حیاط دادم، نبود! نه قباد نه بچه‌ها!

نگاهم سمت در چرخید که دیدم هردویشان را در اغوش گرفته و با اخم خیره‌ی من است:

 

_ داداش…کی اومدی؟

 

خم شد و دو موجود نمکی را روی زمین گذاشت:

 

_ اونجا که گفتی حورا خودخواهانه تصمیم میگیره!

 

نفسم تنگ رفت، رو گرفتم تا لرزش چشمانم را نبیند، پس شنیده بود:

 

_ من میرم یه سر شرکت…وسایلامو هم میارم، چیزی نمیخوای؟

 

مخاطبش انگار من بودم چون کیمیا که اینجا نمیماند. فقط او بود که اینجا اتراق کرده اجازه نمیداد حتی محمد هم بیاید!

 

_ نه!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 187

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان خطاکار

    خلاصه رمان :     درست زمانی که طلا بعداز سالها تلاش و بدست آوردن موفقیتهای مختلف قراره جایگزین رئیس شرکت که( به دلیل پیری تصمیم داره موقعیتش رو به دست جوونترها بسپاره)بشه سرو کله ی رادمان ، نوه ی رئیس و سهامدار بزرگ شرکت پیدا میشه‌. اما رادمان چون میدونه بخاطر خدمات و موفقیتهای طلا ممکن نیست

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان همین که کنارت نفس میکشم pdf از رها امیری

  خلاصه رمان:       فرمان را چرخاندم و بوق زدم چند لحظه بعد مرد کت شلواری در را باز میکرد میدانستم مرا می شناسد سرش را به علامت احترام تکان داد ماشین را از روی سنگ فرش ها به سمت پارکینگ سرباز هدایت کردم. بی ام دابلیو مشکی رنگ اولین چیزی بود که توجه ام را جلب کرد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گناهکاران ابدی جلد اول به صورت pdf کامل از کیانا بهمن زاد

    #گناهکاران_ابدی ( #جلداول) #شوهر_هیولا ( #جلددوم )       خلاصه رمان :   من گناهکارم، تو گناهکاری، همه ما به نوبه خود در این گناه، گناهکاریم من بدم، تو بدی، همه ما بد بودیم تا گناهکار باشیم، تا گناهکار بمانیم، تا ابد ‌و کلمات ناقص میمانند چون من جفا دیدم تو کینه به دل گرفتی و او

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حبس ابد pdf از دل آرا دشت بهشت و مهسا رمضانی

  خلاصه رمان:     یادگار دختر پونزده ساله و عزیزدردونه‌ی بابا ناخواسته پاش به عمارت عطاخان باز شد اما نه به عنوان عروس. به عنوان خون‌بس… اما سرنوشت جوری به دلش راه اومد که شد عزیز اون خونه. یادگار برای همه دوست شد و دوست بود به جز توحید… همسر شرعی و قانونیش که حالا بعد از ده سال

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دل کش
دانلود رمان دل کش به صورت pdf کامل از شادی موسوی

  خلاصه: رمان دل کش : عاشقش بودم! قرار بود عشقم باشه… فکر می کردم اونم منو می خواد… اینطوری نبود! با هدف به من نزدیک شده بود‌…! تموم سرمایه مو دزدید و وقتی به خودم اومدم که بهم خبر دادن با یه مرد دیگه داره فرار می کنه! نمی ذاشتم بره… لب مرز که سهله… اگه لازم بود تا

جهت دانلود کلیک کنید
رمان خلافکار دیوانه من

  دانلود رمان خلافکار دیوانه من خلاصه : دختری که پرستار یه دیوونه میشه دیوونه ای که خلافکاره و طی اتفاقاتی دختر قصه میفهمه که مامان پسر بهش روانگردان میده و دختر قصه میخواد نجاتش بده ولی…… پـایـان خوش   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
متعجب آچمز
متعجب آچمز
2 ماه قبل

الان وسط اینهمه بدبختی و بحث مهم و تصمیم درباره آینده و سرنوشت بچه ، حورا داره هیکل کیمیا رو اسکن می‌کنه و نگران آویزون بودن سینه های کیمیاست؟!

♡ روا ♡
♡ روا ♡
پاسخ به  متعجب آچمز
2 ماه قبل

وای دقیقا اومدم همینو بگم

Mamanarya
Mamanarya
پاسخ به  متعجب آچمز
2 ماه قبل

دقییییقا🤣🤣🤣🤣 ینی احمقه

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x