رمان حورا پارت 354 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

عصبی پلک بستم تا صدایم را بالا نبرم:

 

_ ببین…من طرفداری نمیکنم، اما دارم میگم، ناحقی نکن! هرچی بشه مادرته…از تو دلخورم، از مادرت، حتی از کیمیا اما ببین، الان یه دلیل دارم که با همه‌تون ارتباطمو حفظ کردم…

 

با دست به راهرو اشاره کردم تا اتاق نیاز را نشان دهم:

 

_ نیاز رو دارم که به یه خونواده نیاز داره، عمه میخواد، پسرعمه میخواد، بابا میخواد، حتی شاید یه مادربزرگ که هرچقدر هم بد باشه، الان کسی نیست که بتونه آسیبی بهش بزنه، شاید حتی…حتی با دیدن نیاز بتونه تغییر کنه…

 

نفس عمیقی کشیدم تا حرفم را بهتر بفهمانم:

 

_ شاید ما تغییرشو نبینیم، اما اون میفهمه که نیاز باعث تغییرش شده، کاری میکنه، که سعی کنه جبران کنه…با اینکه کاری ازش برنمیاد، و اونموقع تو باید ببخشیش و مادرتو راحت کنی تا انقدر تو عذاب حرف دلشو نزدن غرق نشه!

 

خیره‌اش شدم، غم نگاهش بی‌پایان بود. سری تکان داد:

 

_ نمیتونم…تا وقتی تو و نیاز رو همزمان کنار هم نداشته باشم نمیتونم…

 

دوباره سر تکان داد، بی مفهوم و برای دور کردن افکارش گویا، به پشت کانتر برگشت و نشست.

بی اراده نزدیکش شدم، سرش را میان دو دستش گرفت:

 

_ هر روز…هر روز صبح، با ویلچرش میاد جلو پله‌ها که قبل رفتن ببینمش، که کل روزمو بخاطر اون طرز نگاه کردنش به گند بکشه…

 

دستم بی اراده‌ی خودم روی کمرش نشست، تکان نخورد، فقط سفره‌ی دلش را پهن‌تر کرد:

 

_ وقتی میبینمش تموم اون روزا از جلو چشمم رد میشن، عین یه عذاب الهی، عین جهنم…انگار بدترین روز عمرتو، هر روز تجربه کنی…اینکه چیکارت کردم، اینکه گذاشتم چیکارت کنن…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 78

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان آخرین چهارشنبه سال pdf از م_عصایی

  خلاصه رمان :       دختری که با عشقی ممنوعه تا آستانه خودکشی هم پیش میرود ،خانواده ای آشفته و پدری که با اشتباهی در گذشته آینده بچه های خود را تحت تاثیر قرار داده ،مستانه با التماس مادرش از خودکشی منصرف میشود و پس از پشت سر گذاشتن ماجراهائی عجیب عشق واقعی خود را پیدا میکند ….

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی

    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم، انگشتان کوچکم زنجیر زنگ زده تاب را میچسبد و پاهایم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی چهرگان به صورت pdf کامل از الناز دادخواه

    خلاصه رمان:   رویا برای طرح کارورزی پرستاری از تبریز راهی یکی از شهرهای جنوبی می‌شه تا دو سال طرحش رو بگذرونه. با مشغول شدن در بخش اطفال رویا فرار کرده از گذشته و خانواده‌اش، داره زندگی جدیدی رو برای خودش رقم می‌زنه تا اینکه بچه‌ای عجیب پا به بیمارستان می‌ذاره. بچه‌ای که پدرومادرش به دلایل نامشخص کشته

جهت دانلود کلیک کنید
رمان آیدا و مرد مغرور

دانلود رمان آیدا و مرد مغرور خلاصه: درباره ی دختریه که ۵ساله پدرومادرشوازدست داده پیش عموش زندگی میکنه که زن عموش خیلی بدهستش بخاطراینکه عموش کارخودشوازدست نده بارییس شرکتشون ازدواج میکنه که هیچ علاقه ایی بهم ندارن وپسره به اسرارخوانواده ازدواج کرده وبه عنوان دوست درکنارهم زندگی میکنن. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حصاری به‌خاطر گذشته ام به صورت pdf کامل از ن مهرگان

  خلاصه رمان:       زندگی که سال هاست دست های خوش بختی را در دست های زمستانی دخترکی نگذاشته است. دخترکی که سال هاست سر شار از غم،نا امیدی،تنهایی شده است.دخترکی با داغ بازیچه شدن.عاشقی شکست خورده. مردی از جنس عدالت،عاشق و عشق باخته. نامردی از جنس شیطانی،نامردی بی همتا. و مردی غرق در خطا،در عین حال پاک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خلسه

    خلاصه رمان:       “خلسه” روایتی از زیبایی عشق اول است. مارال دختر سرکش خان که در ۱۷ سالگی عاشق معراج سرد و مغرور میشود ولی او را گم میکند و سالها بعد روزی دوباره او را می‌بیند و …       به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Shiva
Shiva
4 ساعت قبل

واِلا مادر شوهرای معمولی بلاهای خیلی بدتری سر عروساشون می یارن هیچیشونم نمیشه پسره هم همچنان عاشق مادره میمونه حالا تو داستان حورا مادره نابود شده پسره ازش متنفر شده عروسه هم خوشبخت شده چیزی که هرگز تو واقعیت اتفاق نیفتاده و نخواهد افتاد

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x