رمان حورا پارت 358 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

_ حتی از نیاز هم خوشگل‌تری…

 

سعی داشتم بحث را تغییر دهم و او همکاری نمیکرد، نفس عمیقی کشیدم، یک قدم به عقب برداشتم که شیشه‌شیر از دهان بچه بیرون پرید و از خواب هم پرید:

 

_ هیش، چیکار میکنی؟

 

سریع دوباره آن یک قدم را جلو امد و شیشه را در دهان نیاز گذاشت. یک دستی زدم، نیاز را روی یک دست گرفتم و با دست دیگرم شیشه شیر را.

 

_ بهتره دیگه برم بخوابم…صبح تو هم باید پاشی بری شرکت!

 

قبل از آنکه بتواند نزدیک شود از آشپزخانه بیرون آمدم. همینم مانده بود در آن نیمه شبی بخواهد من را خفت کند و دلتنگی رفع!

 

 

 

نیاز را با چندین بالش بزرگ وسط پذیرایی گذاشته بودم، پستانک به دهان و کنجکاو چشم میچرخاند، من هم مشغول آشپزی.

 

تلویزیون را روشن کرده بودم تا حداقل خانه کمتر سکوت داشته باشد. نیاز دختر آرامی بود، اما گاهی هم شیطنت میکرد و پر از ادرنالین میشد که نیاز داشت با گاز زدن یا چنگ انداختن، غلت زدن و گاهی جیغ زدن‌های بانمک تخلیه کند.

 

سر قابلمه را گذاشتم تا بپزد.

از آشپزخانه بیرون آمدم و به سمت دخترکم رفتم، داشت با عروسک نرم و پارچه‌ایش بازی میکرد. شکل یک اردک بود، سفید با نوک زرد.

 

کنارش نشستم و صدای تی‌وی را کم کردم. پیشانی‌اش را بوسیدم و با عروسکش سرگرمش کردم، با ذوق چرخید و روی شکم خوابید، خنده‌ام گرفت، او هم نیشش باز بود.

 

سریع پاهایش را جمع کرد و چهار دست و پا شد، با چشمان درشت شده نگاهش کردم، کل ذوق و هیجانم جمع شد و من هم نیم‌خیز، نگاهش کردم و منتظر حرکت بعدی‌اش شدم.

 

دستانش را روی زمین گذاشت و چهار‌دست و پا کمی جلو آمد. با ذوق و چشمان اشکی خندیدم، او هم دهان بی دندانش باز شد و لبخند شیرینش با لپ‌های سرخش را نشانم داد.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 198

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان آمیخته به تعصب

    خلاصه رمان :     شیدا دختریه که در کودکی مامانش با برداشتن اموال پدرش فرار میکنه و اون و برادرش شاهین که چند سالی از شیدا بزرگتره رو رها میکنه.و این اتفاق زندگی شیدا و برادر و پدرش رو خیلی تحت تاثیر قرار‌ میده، پدرش مجبور میشه تن به کار بده، آدم متعصب و عصبی ای میشه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بازی های روزگار به صورت pdf کامل از دینا عمر

          خلاصه رمان:   زندگی پستی و بلندی های زیادی دارد گاهی انسان ها چنان به عمق چاه پرتاب می شوند که فکر میکنن با تمام تاریکی و دلتنگی همانجا میمانند ولی نمیدانند که روزی خداوند نوری را به عمق این چاه میتاباند چنان نور زیبا که بر عالوه سیاه چال ،دلت را هم نورانی میکند.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ریسک به صورت pdf کامل از اکرم حسین زاده

    خلاصه رمان: نگاهش با دقت بیشتری روی کارت‌های در دستش سیر کرد. دور آخر بود و سرنوشت بازی مشخص می‌شد. صدای بلند موزیک فضا را پر کرده بود و هیاهو و سروصدا بیداد می‌کرد. با وجود فضای نیمه‌تاریک آنجا و نورچراغ‌هایی که مدام رنگ عوض می‌کردند، لامپ بالای میز، نور نسبتاً ثابتی برای افراد دور میز فراهم کرده

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان همیشگی pdf از ستایش راد

  خلاصه رمان :       در خیالم درد کشیدم و درد را تا جان و تنم چشیدم؛ درد خیانت، درد تنهایی، درد نبودنت. مرغ خیالم را به روزهای خوش فرستادم؛ آنجا که دختری جوان بودم؛ پر از ناز و پر از احساس. آنجایی که با هم عشق را تجربه کردیم و قول ماندن دادیم. من خیالم؛ دختری که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پالوز pdf از m_f

  خلاصه رمان :     این داستان صرفا جهت خندیدن نوشته شده و باعث می‌شود که کلا در حین خواندن رمان لبخند روی لبتان باشد! اين رمان درباره یه خانواده و فامیل و دوستانشون هست که درگیر یه مسئله ی پلیسی هستن و سعی دارن یک باند بسیار خطرناک رو دستگیر کنن.کسانی که اگر اون هارو توی وضعیت عادی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
لي لي
لي لي
1 روز قبل

با اين سرعتي که بچش داره بزرگ ميزنه يکي دو پارت ديگه منتظر روپايي زدنش باشيد

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x