رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 101

5
(2)

🌓🌓 دختر نسبتا بد🌓🌓

از وقتی پیک اومد بیمارستان و بسته ی من رو بهم تحویل داد واسه تموم شدن تایم کاری اونقدر هیجان داشتم که دل تو دلم نبود برای همین به محض اینکه فهمیدم آزادم و میتونم برم فورا و بی تعلل و فوت وقت همراه منیژ از اونجا زدم بیرون.
دستمو فشرد و گفت:

-مراقب خودت باش به چیزایی که نگرانشون هستی هم فکر نکن…

لبخند زدم و گفتم:

-چشممم

چشمک زد و گفت:

-چندتا کتاب آموزشی هم دارم فعه ی بعد برات میارم

-مرسی عزیزم

ماچم کرد و بعد هم باعجله راهش رو جدا کرد و سمت دیگه ای رفت.
رفتم سمت ایستگاه تا تاکسی بگیرم که تلفنم زنگ خورد.
فکر کردم نیما هست و باز میخواد کلی نصیحت و سفارش بکنه که حتما دربست بگیرم و مراقب خودم باشم اما وقتی گوشیمو توی دست گرفتم و چشمم به شماره و اسم پگاه افتاد تقریبا خشکم زد.
خوشحال شدم از اینکه هنوز منو یادش بود اما
راستش بهتر بود بگم از طرفی خوشحال شده بودم از تماسش اما از یه طرف دیگه تعجب کردم که چرا یهو تصمیم گرفت به من بقول خودش بی وفا زنگ بزنه!
البته…به لطف شبکه های مجازی باهم یه نیمچه ارتباطی داشتیم اما این تماس بیخودیش یکم واسم عجیب بود.
تماس رو جواب دادم و همزمان دستمو برای تاکسی تکون دادم.تا گفتم الو با همون صدای پر انرژیش شروع کرد گله کردن:

“پس راسته خوشگلا بی وفا و بی معرفتن!”

خندیدم و گفتم:

“پگاااااه جوووونم.قربونت برم من…باور کن من هر وقت حالم خوب بود و فرصت داشتم به تو پیام دادم.
نشون به این نشون که تو الان خط جدید منو داری…”

با همون لحن و صدای بانمکش گفت:

“باشه بابا…اینم ازت قبول میکنیم”

یه تاکسی واسم نگه داشت.
سوارشدم با گفتن کلمه ی دربست و دادن ادرس درو بستم و پرسیدم:

” خب پگاه جون…چه خبر؟ چیکارا میکنی؟ در چه حالی؟ چیشد که یهو یاد من کردی؟ از تهرون چه خبر؟”

“فعلا که از تهران بیخبرم”

خرفشو گذاشتم پای شوخی و پرسیدم:

“چطور مگه؟”

کِسل جواب داد:

“چون اونجا نیستم”

“پس کجایی شیطون؟”

خیلی بی هوا و بی مقدمه گفت:

” من اوموم شیراز بهار
الانم زنگ زدم که ازت ادرس بگیرم بیام پیشت.
راستی خونتون کجاست ؟ به راننده تاکسی بگم منو کجا برسونه؟”

اونقدر از این حرفش جاخوردم که واسه چنددقیقه گیج و منگ فقط رو به رو رو نگاه میکردم بدون اینکه چیزی بگم.
احساس کردم داره سر به سرم میزاره وگرنه اون چه دلیلی داره بیاد شیراز.
لبخندی دست و پا شکسته زدم و پرسیدم:

“داری شوخی میکنی باهام آره !؟”

خیلی جدی جواب داد:

“نه چه شوخی ای…چند روز مرخصی گرفتم که بیام پیشت.عیب و ایرادی داره؟
ببینم …نکنه از اینکه میخوام بسام خوشحل نشدی !؟’

از اون حالت گیجی بیرون اومدم و جولب دادم:

” برو دیوونه !این چه حرفیه
ادرس رو برات پیامک میکنم.
من خودمم الان تاکسی گرفتم که برم خونه…اخه شیفت بودم…هم لوکیشن میفرستم هم آدرس رو برات پیامک میکنم”

“باشه عشقم…دارم میام پیشت جاده چه هموار…”

خندیدم و آهسته گفتم:

“دیوانه ”

تماس رو قطع کردم و دستمو پایین آوردم.
نه میدونست ازدواج کردم و نه حتی میدونست باردارم و صد البته وقتی بیاد کلی قراره نق بشنوم ازش بابت اینهمه اتفاق و بی اطلاعیش بشنوم!
نفس عمیقی کشیدم و سرمو به سمت پنجره چرخوندم.
اگه پگاه بخواد امشب پیشم بمونه برنامه با نیما کنسله!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 4 (5)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Nazi
Nazi
2 سال قبل

اگه خوشتون نمیاد نیاین بخونین الکی انتقاد کنید

Shila
Shila
پاسخ به  Nazi
2 سال قبل

الان یعنی شما خیلی از این سرعت پارت گذاری اینا راضی هستید دیگه درسته؟
بعد اینکه کل یک هفته فقط باید منتظر باشیم مثلا بهار از یه شیفت کاری برگرده خونه؟؟
مشکل اصلی اینه که آدم وقتی نصف یه رمان رو میخونه نمیتونه قید نتیجه رو بزنه😬

یاس
یاس
2 سال قبل

درسته رمان سکس نداره ولی بهار همش تو فکر اينه که با نیما برنامه داشته باشه پس ذهن آدم ناخودآگاه ميره سمت و سوی سکس به نظر من ارزش خوندن نداره من هي اينو ميگم باز ميام ميخونم ولی جدیدا دارم رمان های که موضوعش آسیب های اجتماعيه ميخونم اینم ميذارم واسه زنگ تفریحم بيام یکم بخندم به نویسنده که تو کف يه رابطس بهار يه شخصيته که نویسنده بهش پروبال ميده

Shila
Shila
2 سال قبل

همینکه ادامه اش سکس نیست عالیه😂😂هر چی میشه بشه

Tara
Tara
2 سال قبل

بله دیگ پگاه میاد خونه بهار و میشه مثل ماجرا مهرداد و بهار پگاه میره با نیما

زهرا
زهرا
2 سال قبل

😂😂😂 خدایا شکرت که تو ذوقش خورد

دیانا
دیانا
2 سال قبل

زری جون طبق خواستت برنامشون کنسل شد 😍🤣😂👏🏻

زری
زری
پاسخ به  دیانا
2 سال قبل

آخ خدا شکرت اولین بار بود اینقدر قشنگ خدا صدام رو شنید 😂😂

raha
raha
2 سال قبل

حس میکنم نویسنده میخواد ی کارمایی واسه بهار بسازه

مهدیس
مهدیس
پاسخ به  raha
2 سال قبل

اتفاقااا یعنی میگی این دوستشش میاد باهاشش خیانت میکنه نیما نه بابا. به نظر منن وقتی اینا دارنن درمورد مهرداد و اونیکی داشتن حرف میزنن نیما میشنوه بعد بیا جمع کنن

دسته‌ها

10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x