ارسلان بی خیال خندید
_صدات چرا گرفته ؟
_گرفتگی صدای من که طبیعیه خودتم دلیلشو خوب میدونی
تو بگو چرا صدات اینقدر خوشحاله!
می دونی چند نفرو بدبخت کردید شما دو تا ؟
_حوصله نصیحت ندارم آبجی کوچیکه
_اینجا آشوب به پا شده ارسلان!
اصلا از دلارای خبر داری ؟
برات مهمه ؟
دختر بیچاره رو کشتن
ارسلان زیر چشمی به چشم های بسته دختری که کنارش بود نگاه کرد :
_زندست !
_از کجا میدونی ؟
_کنارمه الان
_وای خداروشکر
_از کی تا حالا نگران دلی میشی تو ؟
_من خودم دخترم ! مثل توهم بی رحم نیستم
درک می کنم وضعیتشو
فکر میکنی آسونه ؟
اینجا همه دارن نفرینش می کنن
از خانواده خودش گرفته تا غریبه ها اما یک بارم اسم تو رو نمیارن !
من نتونستم برم کمکش
حال مامانم بد بود ولی نگرانش بودم
_بسه چقدر حرف میزنی
_کجایی ؟
_تو ماشین
_ما بیمارستانیم
مامانم خوبه ولی مادر دلارای نه
میگن سکته رو رد کرده
ارسلان بی خیال پوزخند زد :
_به ت*مم !
_ارسلان !
_گوش بده ببین چی میگم ، شماره اون دختر رو بده که اون سری آوردیش بالا سر دلارای دانشجو پرستاری بود، پزشکی میخوند
کی بود ؟ همون
_ببرش بیمارستان
من دیدم چطوری زدنش
شاید خونریزی داخلی کرده یا جاییش شکسته
_بده شماره رو میگم
با این وضع ببرمش بیمارستان به پلیس خبر میدن
_خب بدن ! مگه تو زدیش؟
ارسلان صدایش را بالا برد
_من نزدم ، ولی نمی پرسن چیکارشی تو ؟
بعدم تحویلش میدن به خانوادش
به جای ور زدن شماره رو بفرست واسم
گفت و تماس را قطع کرد
وارد پارکینگ که شد نگهبان با دیدن صورت خون آلودش آبرو بالا انداخت
بی توجه به او پایش را روی گاز فشرد و رد شد
ماشین را پارک کرد و دلارای را در آغوش کشید
بی خیال غر زد :
_چقدر لاغر شدی
وارد آسانسور که شدند به صورت دخترک خیره شد
لب هایش ورم کرده و زخمی بود
خونریزی بینی اش ادامه داشت و زیر هر دو چشمش کبود شده بود
پیشانی اش خراش بزرگی برداشته بود و آثار برخورد سگک کمر بند به بازو هایش صحنه ترحم بر انگیزی را پدید آورده بود
گردن و قفسه سینه اش کبود و از میان موهایش خون جاری شده بود
آلپ ارسلان دندان هایش را روی هم فشرد :
_حر*وم زاده تخ*م سگ ، ر*یدم به غیرت لجنت
ینی رییددممم ب غیرت اون داداشای دارای و هومن
قسمت بعدی رو چطوربخونم کی میزارید؟
هر روز پارت گذاری داره
یکم دیگ پارت جدید میذاره…
وااایییی🤣
وقتی ارسلان فوش میدهه خنده م میگیرهه😂😂😂
مخصوصا وقتی اون کلمه رو گفتتت🤦♀️🤣
اخه معمولا دوستام تو مدرسه اینو میگفتن حالا این پسرهه و میگههه😂😂😂😂🤣🤣🤣
خیلی خوب بودد💔🤣🤣🤣😅
تازه دارم ارسلان و میشناسم و رمان هم تازع خفن شد 😐
دختری یا پسر؟
چون مسیح اسم پسره تا جایی که من میدونم
دختر 😐😂 فک کنم مسیحا یه اسم اسپرت باشه🤦🏼♀️😐😂
آخه چون مسیح باس پسره پ مسیحا هم باس برای دختر باشه 😐
شخصیت ارسلان خاص و قشنگه!
البته این نظر منه
محبت ها و احساساتش زیر پوستیه
بلد نیست کسی رو دوست داشته باشه
ولی به روش خودش از دلارای مراقبت میکنه
ارسلان این داستان کسی نیست که به همه بدی کنه!
اون بخاطر رفتار پدرش خودشو تو لجن غرق کرده..
ارسلان خیلی زخمی و شکست خوردس
از لحاظ روانشناسی کسایی مثل ارسلان از همه دل مهربون تری دارن!
موافق هستین؟!
نسبتا بله😂
حالا چرا نسبتاً😂🤦😂
😂😂🤣
بخاطر اینکه فیلم رو گذاشت ، بعد آبروی دلارای رفت 😕
بعد همهههه دارن میگن دلارای بده اما ارسلان خوبه چرااا چون پسرهه😐🙄
اما دخترهه هرزس🤐
اما ارسلانم لاشیه😐🤣
این تنها راهی بود که میتوانست دلارای رو بدست بیاره!:)
اما خوب درست میگی درست نبود کارش😂
دقیقاا
اوهوم!احساس میکنم برخلاف ظاهرش داره برای جلوه توجه از دلارای تلاش میکنه
تا حالا ابنجوری بهش نگاه نکرده بودم
موافقم
دقیقا
خوب من ی رمانی خوندم ولی خریدنیه اسم پسری که شخصیت اصلیه هیربده اونم شخصیت خاص و خیلی قشنگی داره تقریبا مثل ارسلان ولی اهل دختر بازی نیست و زندگی بقیه رو خراب نمیکنه باید داستان رو بخونی تا بفهمی که من منظورم چیه دلارای به خاطر ارسلان کتک خورد برای دوست داشتنش از مهم ترین چیز هاش گذشت این عشق چه فایده ای داره این عشق نیست مریضیههههه ارسلان خیلی اشغاله اما اگر دلارای هم از راه درستی میرفت شاید اخلاق این آشغال هم درست میشد حالا هم به جا حرص خوردن شیر بنوشید دوستان🥛🥛 بفرمایید ببخشید دیگه بودجه کم بود شیر هم گرونه این دوتا لیوان رو یجوری بین خودتون تقسیم کنید
آها درضمن عشق هم باید سالم باشه جوری که به کسی از این دو طرف آسیبی نرسه اینا دوتا یعنی ارسلان و دلارای دوتا روانی مریض و عقده ای هستن مثلاً توی رمان خدمتکار اجباری انالی و هیربد یا کلاه داران یا رمان در پناه اهیر یا دروغ شیرین یا صد ها رمان دیگه عشق سالمی بین خودشونه روانی هم نیستن
کاملا
ولی اگه اون فیلما کار ارسلان باشه ک رییدم بش
چی همه فحش یاد گرفتم
فاطمه جون میشه به نویسنده بگی بیشتر بنویسه لطفااااااا❤❤
فقط عاشق این رکیک حرف زدن ارسلانم😁😁😁😁
🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
وا من کی اینو فرستادم😂😂😂حتما دستم خورده😂وگرنه مرض دارم اینقدر بخندم😂
خط آخر همش سانسور بود🤣🤣
چ فایده ما ک میدونیم منظورش چیه😂
ما ازین حرفت بدترش هم بلدیم🤣🤣🤣
توروخدا به منم یاد بده🥺🥺
تازه ارسلان همه حرفای رکیکش در یک سطحن.تغییر تنوع خواست ما هستیم🙂😂😂
بیچاره دلارای . داراب نفهم بیشعور الاغ اه چقدر حالم از این جور آدما به هم میخوره. پدصک
دیوونه تر داراب ارسلانه
یعنی قشنگ ی پارت هیجانی مینویسی ی چنتا پارت بدرد نخور…. لطفا ب شخصیتمون احترام بزار و یکم خلاصه ش کن.. از کل پارت فقط ی خطش روند رمان و ادامه داده. بقیه چرت و پرت
😂😂😂😂🤣فقط اونجا گفت ب ت خ م م
ارسلان اگه غیرت حالیش میشد که آبروی دلارای رو نمیبرد
این کارو کرد که دلی واسه همیشه تو بغلش باشه
شخصیتش لجنه
ارسلان از همشون با غیرت تره
اونجا فقط زن بودن و چنتا مرد
مرد که نبودن همه
بعدشم اگه اون یکیا خیلی غیرت داشتن این بلا رو سرش نمیاوردن
از همون غیرت های بیخودی که الان وضع دلارای این
حرفت درسته
وقتی به یه دختر ب زور میگن چادر سرت کن باعث میشه ک دختره از دینش و حجاب بدش بیاد
البته مشکل از دین ما نیست مشکل از خانواده هایی هست ک یه عمر با ریاکاری زندگی میکنن ک بعدش برن ب دیگران بگن این دختر منه
البته بعضی خانواده ها هستن ک همین کارا رو با پسرهاشون هم میکنن ولی خب الان بحث سر دلارایه
البته فکر کنم بیشتر بخاطر این بود ک آبروی حاج ملک شاهان رو ببره
و حرص هومن رو دربیاره
آره
ببخشید البته.ولی ارسلان هرگوهی بود اومد سراغ دلی.
کمههه بوخودا
دیدید گفتم بههنگامه میگه دوستت رو بیار و بعدش دامون رو مورد عنایت قرار میده
😂👍
دامون چیه این وسط؟
این فحش اخری برا هف جد دلاری بره
بازهم مزخرف تراز قبل
فاطمه رمان مارتینی هم بزار انلاینه تو تلگرام میسی
باشع یه رمان تموم شه میزارم