گفت و سمت سرهمی ها رفت
بی اعصاب مشمای بزرگی برداشت و هر دو سرهمی را در آن انداخت
نگاهی به لباس های دیگر کرد
پیراهن شلوار قهوه ای رنگی با طرح خرس های کوچک هم به آن اضافه کرد و دست دلارای را کشید
با اعصابی درهم هر سه دست لباس را حساب کرد و مشما را روی پاهای دلارای که صندلی جلو نشسته بود پرت کرد
تا خانه هر دو ساکت بودند
دلارای دیگر اشک نمیریخت
حال روحی اش این روزها عجیب بود
ثانیه ای خوشحال و ثانیه ای دیگر غمگین
به محض رسیدن ارسلان خودش را در حمام انداخت و دلارای سمت اتاق رفت
با لبخندی کمرنگ سرهمی هارا زیر تخت جاساز کرد تا چشم ارسلان دیگر به آن ها نیفتد و مشکوک نشود
نگاهی به پیراهن شلوار خرسی انداخت
دستش را روی شکمش گذاشت و خندید
_ تو هم اینو بیشتر دوست داری نه پسری؟
خودش هم حتی ان ها را به سرهمی ها ترجیح میداد
لباس را به شکمش چسباند و چشمانش را بست
_ اولین هدیه بابات
من مطمئنم وقتی بغلت بگیره عاشقت میشه
همانطور هم شد
اما دخترک خبر نداشت سرنوشت چه خواب هایی برایشان دیده است….
لباس هایش را در آورد و تاپ شلوار بنفش رنگی پوشید اما شکمش زیادی به چشم میآمد
لبش را گزید و پیراهن ساحلی آبی رنگی پوشید که آستین هایش حلقه بود و بلندی اش تا زانوهایش میرسید
دستش را روی شکمش گذاشت و پوف کشید
_ تو کی اینقدر بزرگ شدی مامان؟
نیم رخ ایستاد و با دقت نگاه کرد
_ یا شاید من حساس شدم؟
تو لباسای چسب زیادی به چشم میای فندقی
پوف کشید و شانه بالا انداخت
فکری به ذهنش رسیده بود اما خجالت میکشید
بالاخره با گونه هایی سرخ شده سوتینش را در آورد و بدون لباس زیر پارچه نازک پیراهن را روی بدنش کشید
سر سینه هایش به چشم میآمد
ناخواسته خجالت زده نیشخند زد
_ هیز بودنت یک جا به دردم خورد آلپارسلان خان!
اینا رو ببینی ماه نهم حاملگی هم که باشم شکمم به چشمت نمیاد
صدای فریاد شاکی آلپارسلان از جا پراندش
_ دلارای!
سمت حمام راه افتاد و پشت در ایستاد
_ چیه؟
_ شامپو منو تو زدی؟
لبش را گزید
بویش را دوست داشت
بوی بدن آلپارسلان را میداد
احساس میکرد بخاطر حاملگیاش است…
_ نه چرا از شامپوی تو بزنم؟
_ دلیلش برای منم سواله!
بردار از تو کابینت یکی دیگه بیار
دلارای آرام ادایش را درآورد و سمت آشپرخانه رفت
_ دلیلش واسه منم سواله
ورشکست نشی بزرگوار
شامپو را برداشت و خواست سمت حمام برگردد که چشمش به موبایل روشن آلپارسلان افتاد
با دیدن اسم آزاده کنجکاو تماس را وصل کرد
_ الو؟
_ دلارای تویی؟ خداروشکر
میخواستم باهات حرف بزنم نمیدونستم آلپارسلان اجازه میده یا نه
_ چی شده؟
آزاده مکث کرد
انگار برای گفتنش دو دل بود
_ میگم … من بخاطر وضع بچه نگران بودم برای همون زنگ زدم پای فضولی نذار
دلارای ابرو بالا انداخت
_ این چه حرفیه؟ بگو عزیزم راحت باش
ارسلان تو حمومه ولی بیاد بیینه موبایلش دستمه باز جنگ اعصاب راه میندازه
_ پس وقتتو نگیرم
دلارای حواست باشه رابطه جنسی نداشته باشید
نمیدونم الان وضعتون چطوریه و آلپارسلان ازت تمکین میخواد یا نه ولی گفتم بهت گوشزد کنم
دلارای پوف کشید
_ وضعمون هرطور باشه ارسلان این یک موردو میخواد!
_ خب اون که نمیدونه تو حامله ای
بهش بگو دلارای
با این وضع اگر مشکی برای بچه پیش بیاد خودتون مقصرید
حتی سونوگرافی هم نمیای
الان دیگه میشه جنسیتش رو تشخیص داد
باید ویتامین بخوری
من به دستت میرسونم ولی معاینه بشی بد نیست
دلارای آرام زمزمه کرد
_ هنوز زوده
چندوقت دیگه میگم بهش
_ خوددانی اما حواست باشه
اگر تو رابطه دیدی درد داری دست نگه دارید
اون بچه زنده بودنش همین الانم معجزهست
قدرشو بدونید
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 6
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
چطوری برم پارت اول رمان ؟
خوب بچا از آشنایی باهاتون خوشحال شدم میخوام برا یه مدت برم
اگر اذیتتون کردم نبخشید چون خوبم کردم اذیت کردن بقیه خیلی حال میده🤣🔪
ولی اگر کسیو ناراحت کردم ببخشه چون دوس ندارم دل کسیو شکسته باشم
خوب میدونم چقدر دوسم دارین هعییی😂💔
تا برگردم فراموشم نکنید🔪🔪🔪😂
تا یک ساعت دیگر از رمان دونی محو میشم😂💔
عه نفسی نرو کجا میخوای بری 🥺 من که به جز خوبی ازت چیز دیگه ای ندیدم💔🥺 دلم برات از همین الان اندازه عدس میشه اگر بری🥺💔
اخ الهی قربونت برم منم دلم برات خیلیییی خیلییییی تنگ میشه ولی مجبورم اگر تونستم حتما یه کامنت براتون هر دفعه میزارم تا برگردم جایی نریاااااا تازه باید خاله ام شده باشم🥺♥️😂ولی بدون عاشقتم ازاده جووون🥺♥️
فداتشم درکت میکنم ، اما قول بده مشکلاتت که حل بشه حتما برگردی ، نمیدونم شاید تا زمانی که برگشتی منم نبودم اما بدون که منم عاشقتم نفسم💔🥺
برای خاله شدنت فعلا زوده💔😂
عه خدا نکنههههه حتمااااا برمیگردم قول
ن اینجور نگووووو🥺
الهی دورت بگردم خوشگلم🥺♥️
زدی تو ذوقم😂💔
یعنی دیگه چت رومم نمیای ؟🥺💔
مرسی نفسم ، زود برگرد ، هرچند اینجا خودش یه نوع انرژی آرامش خاصی داره رفتی باید زود برگردی😂💔🥺
دلم برات خیلی تنگ میشه از همین الان گفته باشم 💔🥺
خب حالا که نخوره تو ذوقت جوابمو عوض میکنم😂
تا ببینیم 🙃 حالا دیگه تو ذوقت نمیخوره😂💔
فعلا ن ولی بعد یه مدت میام🥺💔
چـــشم🥺♥️
بخدا منم دلم تنگ میشه اما چه کنم💔
ن دیگه😍😘😂💞
هعی💔🥺😂
هقققق🥺♥️
کوجاااااا نفسیییی
باید برا یه مدت برم🥺🥺
عا
نفس کصشر بازی بذار کنار😐💔
جدی جدی داری میری؟
کی پس ارومم کنههه
ن جدیم🥺
نمیدونم هققق😭😂💔
بدترین خاطره زندگیم اونجایی بود که……..میخاسم یه شلوار شیش جیب پلنگی بخرم مامانم نزاشت عرررر😂💔🤣
میگم علی یه سوال؟
بفرمایید؟
حالا اگه من بودم میگفت بنال😐😂🤧هییی شانس نداریم
کی گفته😂😂 آخه شماهم اگر سوال دارید بفرمایید؟
الان احساس غریبگی کردم😐🤣🤣🤣🤣🤣من گفتم حرفیه😐😑⚜️👍🖖😂
خب جانم خوب شد؟؟
خوبه😂😊
پسرا هم رمان میخونن؟ آخه حس میکنم با روحیشون سازگار نیست بشینن یه متنی رو بخونن و تصویرسازی کنن و …
بعضی اوقات که ذهنت خیلیی درگیر میشه میمونی باید چیکار کنی خوبه بشینی متنی رو بخونی و از دنیای اطرافت دور بشی حتی اگر متوجه نشی داستانش چی بود هدف داستان چیه فقط میخوای ذهنت رو از اطرافت منحرف کنی تا فردا بتونی پر انرژی ادامه بدی فکرت رو جمع کنی بدونی باید چیکارکنی درست شه 😉
متوجه شدی ؟ بخوام خلاصه بهت بگم خیلیی دختر و پسر نداره هرکی به هر دلیلی رمان میخونه یکی میخونه وتصویر سازی میکنه ادامه اش میده یکی نه دوصفحه میخونه کنار میزارتش همونیم که خونده برای این بود فکرش آروم بگیره😉
😐سوس ماااست
خیلی بلایی دختر شیطون
میدونم😂❤️
گرفتم 👍
اره واقعا دختر و پسر نداره
خیلی جواب خوبی بود
کدمتون مث من یه چاقو یدونه زنجیر برا دعوا با یه دستمال یزدی داره؟؟؟؟🤣😐😂میخایم با دریا جون بریم دعوا😂😂🔪🔪🔪🔪🔪🔪
😂😂😂😂چاقو دارم نفس ولی دسمال یزدی رو نه بیا بریم که همینا بسه😂😂🤩
دارم میااام😂🔪
سوما دخملی ایا؟🤣
ها بخدا شلوار شیش جیبم دارم حتی🤣🤣🤣
اوو
بلی بلی ماییم دیگ😁😂🔪
ولی نفس ای کاکو علی بدبختو ول کن حالا یه پسری هم پیدا شد این رمانو بخونه ولش کو عامو ولش کو 😂کاکو علی وساتتو کردمااا
بیو همون حاجی و دامون و داراب و نکیسنده رو بکشیم بقیه رو بعدا😂😂
بریم خواهر بریم ببینم کی خاطر آبجی مونو مکدر کرده هرچی بدخواه مد خواه داری فقط اسم بده جنازه تحویل بگیر
ایشششش عووووق😑🤮🤣🔪
پدرصلواتی نفس عمیق یادت نره
مادر شکلاتی یادم نرفته😂
چ لات بازیم در میاره😂🤣
اگر لاته برا ما شکلاته😂😂😂😂😂🔪🔪🔪🔪🔪🔪
واو
تحت تأثیر قرار گرفتم😂😂✌
هق🤢
😐🔪خیلی تاثیر گذار بود😂😂😂
مخلصتبم کاکو جاننن والا اسمش هستت نویسندهه۰😂😂
چرا اینجوری حرف میزنید شماهااا
نکن بچه اوف میشیا
پععع
ولی نفس ای کاکو علی بدبختو ول کن حالا یه پسری هم پیدا شد این رمانو بخونه ولش کو عامو ولش کو 😂کاکو علی وساتتو کردمااا
بیو همون حاجی و پسرای حاجی فرهمندو به علاوه خود حاج فرهمندو جر وارجر کنیم بقیه رو بعدا😂😂
باش ورش دارین ببرینوش😂🔪
چه یار کشی هم میکنه نیم وجبی
من من نیم وجبیمممم؟؟؟؟؟؟؟🔪🔪🔪🔪
مگه چن سالته که واست نیم وجبیه
ولی لامصب بودنت میارز به نبود خیلیا….:)
از مــرگ نمیترسماااا🙃
از این میترسم زنده باشم
دیگری دستاتو گرفته باشه💔
همه گفتن این نشد دیگری!
ولی نمیدونستن…
این که رفته جانم بود🙂❤
ادمم که یه جان بیشتر نداره
هیچوقت فراموشم نکن!💔
حتی اگر دیگه دلتم برام تنگ نشد :)💔
بد برداشت نکنین اینو برا همتون که شکست خوردید گذاشتم😂😈🔪🔪🔪
سلام به نویسنده ی عزیز یه درخواست داشتم ازت میخوام رمان رو جوری بنویسی که هم همه آخرش زنده باشن هم اینکه چند سال ازم دورنشن واین حرفا چون این دو مورد خیلی تو ذوق میزنه
ممنون بابت رمانت
فقط اونجاهایی که قبل از ازدواج دلاری دلش از آدما میگرفت و اینکه انتظار داشت با اونم مثل زنای حامله دیگه رفتار بشه به نظرم پرو بودن دلارای رو نشون میداد چون به هر حال اون یه بچه حروم رو حاملست
عزیزم مثه اینکه رمان رو کامل نخوندی؟
وقتی ارسلان و دلارای باهم وارد رابطه میشن قبلش صیغه خوندن.پس بچه اش حروم نیست
نوه من حرومی نیست😐😠😂❤️
هی خدا منو دلی اصلا مثل هم نیستیم
اون به فکر آینه به ارس چطوری بگه حاملس
من به فکر اینم موهامو چطوری ببافم….و تو سایت چی شده🙂💔
این انصاف نیست
اصلا من شوهر میخام🙂😂🤧🎭
والا شوهر بدرد نمیخوره😂😂😂 منم به فکر موهامو ببافم هستم😂😂😂😂
🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣هیی
علی با این اوضاع آخرین حرفتو بزن😂🙂🙂🤣🤣🤣🤣🤣🤣حجوم آوردن روت
به نام خدا
آدم خوبی بودم روحم شاد و یاد خاطره ام گرامی باد🙏🙏🙏
جوان ناکام علی…….خدارحمتش کنه انشاالله قسمت همه بقیر مامان ندا😂🔪🔪🔪
اخی🥺🤣🤣🤣🤣خب برادر مراشمتو چطوری برگذار کنیم
البته(دور از جون)
راضی به زحمتت نیستم بزرگوار ، راحت باش کشتینم تموم شد رفت هرطور که دلتون خواست مراسمو برگزار کنین
عه؟چه خوب🤣🤣🤣به ارس بگید یکی از دختراشو بفرسته
والا ما پول نداریم تا چلم همین خاکت میکنم و خلاص🤣🤣🤣
😂😂
😂😂😂😂
ازادهههههه بیااااااا میخااام قتل انجام بدیمممم😂😈🔪🔪🔪
بسم الله😂😂 یکی چاقو رو از دست این بچه بگیره
بچه تو قنداقس😈😈🔪🔪🔪🔪🔪🔪
یعنی نفس🤣
هااا چیه
گناه داره🤣🤣🤣
آفرین یک جایزه ی خوب طلبت
فدات
آفرین یک جایزه خوب طلبت😉
والا میترسیم بریم جلو🤣
خب کوچولو توکه میترسی چرا چاقو دستت میگیری چاقو رو بده به عمو آفرین
هعییی چقد ترسیدم😈🤣🔪
مگه من ترسیدم عنتر
ببخشید اشتباه شد
🤣🤣🤣🤣
اشکال نداره
خانوما آقایان
هرکی خواست مامانش بشم
اطلاع بده چون داره لیست پر میشه🤣
😂😂😂😂
پارت۲۰۲
_میدونم
+دلیییی کدوم گوری موندی
_ازاده من برم
+باشه عشقم برو مواظب خودت باش
گوشی را قطع کرد…و سمت حمام راه افتاد
_امدم آمدم
ارس شامپو را با خشم غرید
+با کی حرف میزدی؟
دلارای گفت
_هیچ کس
+خیل خوب بیا حموم کارت دارم 😈😶🌫️
واییی😂 😂 😂
دیوونه نشیم با این رمان صلوات… 😂
بخودتون مسلط باشین. میترسم آخرش با این رمان دیوونه شین 😂😂
شدیم ندا
کجا بودی تو؟نبودی یه مدت😂🤧
هییی نبودم، درگیر بودم 🤧
اومدم دیدم بچه هام از را بدر شدن.
گفتم یکم بمونم درستشون کنم برم 😂
عا
نخیر نمیری😂😂😂
حالا هستم اینارو درست کنم 😂
امیر بی ادب تربیت اینارو خراب کرده 😂
مامی جونم اون گورب گور شده رو بیا باهم دیگه بکشیمشششش
کدوم گور ب گور 😂
خاهر علیو یا همون خاهر سکینه
باشه 😂
فدامدا😂💕
امیرکیه😂
خاهر سکینس🤣🤣🔪🔪🔪
سکینه کیه
ارس؟توچرا باید شماره آزاده رو داشته باشی؟😐؟
داداش بیشعور من دختربازع شماره هزارتا دختر سیوه تو گوشیش ازاده ام روووش😂🤣
گوشوو بپیچون بیار اینجا🤣گوشیو تو سرش خاک شیر میکنم
😂😂من که هنوز باور نکردم این دستان واقعی باشه ولی اگه واقعیه الان اخرشو بگو ببینم این ارس که مثلا داداشته چکار میکنه الان کجاس دلی کجاس بچه کجاس 😂😂😂😂😂😂
🤧😂
این دلارای چلغوز کی رفت دکتر که فهمید بچش پسرهه؟؟😐😐😐😐
اینجوری که ملومه همه سر این رمان یا دارن عاشق میشن یا دارن افسردگی میگیرن یا میخان عر بزنن یا فارغ بشن😂😂شدیم یه مشت مریض روانی دروهم جمع😂😂بخدا این ترم دانشگاهو اگه به خاطر این رمان بیفتم میرم نویسندا پیدا میکنم بعد به همتون زنگ میزنم بریم بریزیمرو سرش جرش بدیم😂
😈😈من دس بزنم خوبه دستم سنگین ی ندا بده اومدم 😂❤
بریم😂😂😂
باش خودم ببر یه لشکرم😂😈🔪
خلاص
خلاص😈😂🔪🔪🔪
😂😂😂نظرت چیه بریم اینور رو حاجی برینیمو بیاییم😂😂
خیلیم عااالی😂🤣🤣🔪🔪🔪🔪
من فقط میخام بدونم آخرش چی میشه بلاخره
نه عاشق شدم نه افسردگی گرفتم
دوستان مائده و ارزو و نفس و هستیشونم 😂😂بیایین یه جلسه فوری و سری تشکیل بدیم ببینیم نتیجه این رمان جی میشه😀😂
اهم اهم بنده مائده
مادر ارس در جلسه حاضرم😎🤣
بفرما شروع کنیم😂
خووب بسم الله الرحمن الرحیم😂شروع کنیم
خوب شما بزرگترید اول نظرتون و راجب این رمان بگید با تشکر😂
😂😂😂ن تر خدا نفرمایید نظرماینه که بیا برینیم رو حاجی دلمخنک شه مخصوصا اون داراب و دامون که دلممیخاد سر با تنشون نباشه 😂😂
باش😂
دریا فرهنمد باشه جز خواهر ارس؟😐🤣
ن بابا مائده تحمل داشتن ی زن و بچه صیغه ای دیه حاجی ندارع
😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐حاجی کیه؟اون دشمن خونبمه
ببیرمم با اون تو یه قبر نمیرم😠🤧
ی کلمه از خواهر داماد🤣
😂😂😂ینی باور کنم خواهر ارسلانی؟
جان دل بلع
خوب چون نکیسنده رو من هم تاثیر گذاشته جلسه با یه پارت تموم میکنم😂
دوستان بیایید از خریتمون کمی کم کنیم و پایان ختم جلسه کفایات مذاکرات
خوب بچه های عزیزم از نظراتون میشه فهمید که صد به یقیت قطع به یقین اصن همچی به یقین دلارای خانوم فوت میکنن و ارسلان میمونه یه دخمل و عذاب وجدان
بعدشم دخنلش بزرگ میشه اسمش هممیزاره دلارای و کوپمامانش میشه و همینجوری دیگه رمان تموممیشه از من گفتن 😂😂😂مائده بیا که عروستو کشتیم
اخیشششش خدا خیرت بده🤣🤣🤣🤣
ولی اینجوری میشه مثل همه رمانا🤣🤣
خب دریا یاداشت کن
خرما
حلوا
چایی
آب پرتقال
کفن
تابوت
یه قبرم سر راه بخرید
شام ماهی باشه…با جوجه و کباب
همه چی داشته باشه
ارکسم بگیرید
یه تالار میخایم بترکونیم،🤣🤣🤣
خلااااااصاصصصصصصصصص
اتفاقا اینایی که گفتی رو خریدم نویسندا رو هم پیدا کردم یه تالارم جور کردم فقط لباساتونو انتخاب کنین که قراره کلی برقصیم اخرشم بزنیم نویسنده جر وا جر کنیم دلمون خنک شه 😂😂😂
ارس رو دعوت کنیم خوشحال میشه🤣🤣بعدشم بگید یکی از دختراشو بفرسته🤒🤣
نفس نفسس نفسسس نفسسس
درم افسردگی میگیرم بیا ارومم کن😐💔
اهنگ غم گوش نده😂تا افسرده نشی
دهنت سرویس
😂😂😂والا تو این ترممشاورمون میگف منم از اون گفتم
اومدم اومدم عزیزم چته بگو تا خودم دوای درد ت شم عشقم😂💕
دوای دردت زااارت🤣🤣🤣
عرررر قارت😂😂😂
🤣
🤣💔حس کرد رل زدم و رلمع😐
همون🤣
ی جا درم رمان میخونم بعد تا کامنت نزاری پارت نمیدع تو اون سایت گور ب گوری فقط من کامت میدم 😐💔
خو توام بیا در دیگه کامنت ندع 😐🤣🤣🤣
تو رو خدا ادرس افق رو بدید
ارس بگیر این دلی رو بزن
انقدر بزن که بگه حاملس کفاثت
یعنی چی اینطور که رمان میرع جلو فک کنم دلارای پارت ۲۰۰۰ زایمان کنه
اخرشم یا ارس میگه این بچه من نیس دلی رو میندازع بیرون
یا دلی میمیره ارس عذب مبمونه با بچش
یا دلی و بچش میرن دلی یا خلافکار شده یا پولدار یا هم بدبخت تر شدع
بعدن مثلا به عشق بچشون با هم زندگی میکنن وسطا از اون چیزا میشع ارس میگ دلم تنگیده بود عاشقتم همینجا بمون😐
(نمیدونم چرا این رمانو میخونم من رمان ۲۰۰۰ صفحه ای رو تو دوساعت تموم میکردم)
نویسنده خدا ازت نگذرههههههههه