رمان دلارای پارت 216 - رمان دونی

 

زیبا شده بود
زیبا و قدرتمند!
شبیه به زنی خود ساخته و مستقل

پوزخند تلخی زد

هیچ شباهتی به دلارای واقعی نداشت
همان دلارای احمقی که بازیچه همه بود

دستش را روی شکمش گذاشت و لب زد

_ شاید این تصویر واقعی نباشه اما میخوام همچین مامانی برات بسازم … قوی و محکم

از اتاق که خارج شد ارسلان لبخند کجی زد

_ بالاخره! تا دوساعت پیش کنار هم میدیدنمون باور نمیکردن من با تو بخوابم!

دلارای دستبند را سمتش گرفت

_ ببند واسم

_ گفتی طلا جواهر نداشت که!

_ نقره‌ست طلا نیست. ببندش

ارسلان قفل را بست و دلارای با اعتماد به نفس عقب کشید

_ الان دیگه کنار بهم ببیننمون باورشون نمیشه من جواب سلام تورو بدم چه برسه باهات بخوابم!

ارسلان خندید

_ زیاد خودتو دست بالا نگیر دخترحاجی
فقط از اون وضع داغون گذشته دراومدی

دلارای کیف مارک کوچک را روی شانه اش انداخت

_ من با لباس مدرسه پسندیده شدم پسرحاجی! یادت که نرفته؟

ارسلان روبروی آینه یقه پیراهنش را مرتب کرد

_ یادم نرفته چطور سیریش شدی

دلارای پشتش ایستاد

_ کروات ببند ، هم رنگ مانتوئه من باشه

ارسلان ابرو بالا انداخت

_ چشم رئیس

_ در ضمن منم یادم نرفته گفتی با منت یک شب
یک شبت زیادی طولانی شد

ارسلان سمت اتاق رفت

_ بذارش پای هوسبازی من!

_ میذارمش پای جذابیت خودم!

ارسلان با کرواتی همرنگ لباس دخترک برگشت و پوزخند زد

_ از دخترای با اعتماد به نفس خوشم میاد ولی به تو نمیاد

دلارای تلخ لبخند زد

_ اشکال نداره باهاش کنار میای
عادت میکنیم کم کم

ارسلان کروات را سمتش دراز کرد

دلارای مشغول بستن کروات شد و او با پشت انگشت گونه اش را نوازش کرد

_ اون دخترحاجیه مطیع بیشتر به دلم مینشست!

دلارای پوزخند زد

_ صبر کن شاید از جدیده هم خوشت اومد

_ فعلا که جدیده شمشیرشو از رو بسته!

دلارای نفس عمیقی کشید
نمیتوانست تمام روزها تا به دنیا امدن بچه از او فرار کند!

باید راه دیگری امتحان میکرد

اعتراف کردنش سخت بود اما انگار تنها راه آرام نگه داشتن این مرد زیر شکمش بود!

_ امشب شمشیرشو غلاف میکنه! قول

ارسلان ابرو بالا انداخت و او ادامه داد

_ ولی به روش خودش

_ عجب!

_ شاید خوشت اومد

ارسلان چانه اش را میان دستانش گرفت و لب زد

_ پس امشب رئیس تویی! فقط امشب…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.9 / 5. شمارش آرا 7

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سودا
دانلود رمان سودا به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی

  ♥️خلاصه رمان: دختری به اسم سودا که عاشق رادمان هم دانشگاهیش میشه اما وقتی با خواهرش آشناش میکنه عاشق هم میشن و رادمان با خواهر سودا ازدواج میکنه سودا برای فراموش کردم رادمان به خارج از کشور میره تا ادامه تحصیل بده و بعد چهارسال برمیگرده اما میبینه هنوزم به رادمان بی حس نیست برای همین تصیمیم میگیره ازدواج

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رقصنده با تاریکی

    خلاصه رمان :     کیارش شمس مرد خوش چهره، محبوب و ثروتمندیه که مورد احترام همه ست… اما زندگی کیارش نیمه پنهان و سیاهی داره که هیچکس از اون خبر نداره… به جز شراره… دختری باهوش و بااستعداد که به صورت اتفاقی سر از زندگی تاریک کیارش درمی یاره و حالا نمی دونه که این نزدیکی کیارش

جهت دانلود کلیک کنید
رمان گرگها
رمان گرگها

  خلاصه رمان گرگها دختری که در بازدیدی از تیمارستان، به یک بیمار روانی دل میبازد و تصمیم میگیرد در نقش پرستار، او را به زندگی بازگرداند… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که

جهت دانلود کلیک کنید
رمان قاصدک زمستان را خبر کرد

  دانلود رمان قاصدک زمستان را خبر کرد خلاصه : باران دختری سرخوش که بخاطر باج گیری و تصرف کلکسیون سکه پسرخاله اش برای مصاحبه از کار آفرین برترسال، مردی یخی و خودخواه به اسم شهاب الدین می ره و این تازه آغاز ماجراست. ازدواجشان با عشق و در نهایت با خیانت باران و نفرت شهاب به پایان می رسه،

جهت دانلود کلیک کنید
رمان رویای قاصدک

  دانلود رمان رویای قاصدک خلاصه : عشق آتشین و نابی که منجر به جدایی شد و حالا سرنوشت بعد از دوازده سال دوباره مقابل هم قرارشون میده در حالی که احساسات گذشته هنوز فراموش نشده‌!!!تقابل جذاب و دیدنی دو عشق قدیمی…ایلدا دکترای معماری و استاد دانشگاه موفق و زیبایی که قسم خورده هرگز دیگه به عشق شانس دوباره ای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ۲۸ گرم به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه

    خلاصه رمان:   راحیل با خانواده عمش زندگی میکنه شوهر عمش بخاطر دزده شدن ۲۸ گرم طلا راحیل قرار بندازه زندان و راحیل مجبور میشه خونش بده اجاره و با وارد شدن شاهرخ خسروانی داستان وارد معمایی میشه که ….     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
47 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
هستی قاسمی
هستی قاسمی
2 سال قبل

سلام وقت بخیر چجوری میتونم پارت اول رمان رو بالا بیارم؟

هستی قاسمی
هستی قاسمی
2 سال قبل

سلام. چجوری میتونم پارت اول رمان رو بیارم؟

mehr58
mehr58
2 سال قبل

افرین دلارای قوی باش

رها
رها
2 سال قبل

چرا پارت جدید نمیزارییی

یلدا
یلدا
2 سال قبل

دلی اسکل
جای غلاف کردن شمشیرت ، بنال بگو من یه کوفت تو شکمم دارم😑
اخه چقد تو اسکلیییی

Aram
Aram
2 سال قبل

حالم بهم میخوره از پسرایی که تا اسم ر.ا.ب.ط.ه میاد سریع وا میدن این ارسلان خر این همه زور گفت و اینا حالا سر این قضیه به دلی میگه امشب رییس تویی دلم میخواد یه جوری بزنمش فکش بیاد پایین نتونه حرف بزنه 😒

الی
الی
2 سال قبل

خیلی میخام ادامشو ببینم بدوووو نویسنده
چن روز بود نت نبود و من نخونده بودم همشو باهم خوندم حال داد😁

Sevili
Sevili
2 سال قبل

تا برن حجره حاجی یه ده پارت باید صبر کنیم بعدم اونجا ارس و دلی دعوا مکنن شب به فاک مره هچی
یاام که بعد بیست پارت باید صبرکنیم ببینم شب دلی چکا مکنه  😐 

sana:)
sana:)
2 سال قبل

ای جان
دلی دافولی تماشا میکنیم امشب😂

Fateme
Fateme
2 سال قبل

بعد از ۲٠پارت هنوز به حجره حاجی نرسیدن

Zahra
Zahra
2 سال قبل

اخی خداشکر این ارسلانه داره کم کم ادم میشه😁

نفس(دلبر سایت)😎😍
نفس(دلبر سایت)😎😍
2 سال قبل

بچاااااا امیرعلی دختر کش یعنی داداشم نییییسسسستتتتتت اینجا نیومدههههههه؟؟؟؟؟

Maedeh
2 سال قبل

رااااام شدددد

naz
naz
2 سال قبل

چرا نباید کامنتای من تاایید بشن ؟
دلیل بگین فقط !!!!!!!!

ayliiinn
پاسخ به  naz
2 سال قبل

مگه تایید نشده🤔

naz
naz
پاسخ به  naz
2 سال قبل

ن عزیزمن
پارت قبلی کامنت دادم
این پارتم همینطور
هیچکدوم نیستن !!!

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط naz
ayliiinn
پاسخ به  naz
2 سال قبل

عجیبه
همش تایید میشه به جز اونایی که فحش ابنا داشته باشن

naz
naz
پاسخ به  naz
2 سال قبل

ب هرحال
ممنونم از جفتتون  😊  👑 

ayliiinn
پاسخ به  naz
2 سال قبل

ایشالا از این به بعد همش تایید میشه❤

naz
naz
پاسخ به  naz
2 سال قبل

انشالله قشنگو  😘 

دکتر ماما دلی
دکتر ماما دلی
2 سال قبل

واوووودلی و باش زیادی تو نقشش فرو رفته اگه میدونستم با دوتا تیکه لباس و زنگوله کانتور اینجوری جو گیر میشه زودتر واسش میرفتم نیاوردم😂😂

Tamana
Tamana
2 سال قبل

چه خوب ک از اون یک نواختی در اومد😐👌

(جولیتِ رومیوو)فرش خونه ارسلان
(جولیتِ رومیوو)فرش خونه ارسلان
2 سال قبل

 :wpds_shutmouth: درسته
خلاصه این پارت شد دلارای خفن اومد بیرون ارسلان کف کرد براش ، ارسلان کراوات زد و پارت بعد شاید هیجانی باشه 😐 

𝑫𝒊𝒏𝒂
𝑫𝒊𝒏𝒂

ولی خدایی بازم از بقیه ی پارت های قبل که فقط تحقیر و کتک و فرار کردن از ارس بود، بهتره.

یکی
یکی
2 سال قبل

هیچ خودتون خوشحال نکنید الان تو حجره حاجی باز یه چی میشه دوباره میشن تام جری

........
........
2 سال قبل

نویسنده جان من یه پارت دیگع خلی کنجکاومممممم

setareh amaneh
setareh amaneh
2 سال قبل

عجب اینا یکم خوب رفتار کردن😏تا همبن پارت قبلی انگارمیدان جنگ بود
بازززم خدااااروووووشکر 🤲امیدوارم ارسلان باز ( افسار پاره نکنه) 💫💥

𝑫𝒊𝒏𝒂
𝑫𝒊𝒏𝒂
پاسخ به  setareh amaneh
2 سال قبل

ولی خدایی عجیب نبود ارسلانی که آسمون به زمین می‌اومد زمین به آسمون می‌رفت حرف، حرفِ خودش بود ولی الان می‌گه رئیس تویی فقط امشب🙂😂

دسته‌ها
47
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x