رمان دلارای پارت 227 - رمان دونی

 

ارسلان پوف کشید و چمدان را برداشت

خواست سمت در برود که صدای جیغ دخترک بلند شد

_ نه نه صبر کن

بهت زده با اخم ایستاد
دخترک که تازگی به طرز مشکوکی تپل شده بود سمت آشپزخانه دوید و ثانیه ای بعد با تقویم و لیوانی آب برگشت

_ چیه اینا؟!

تقویم را سمت صورتش گرفت

_ قرآن پیدا نکردم تو خونت!
صفحه اول این چندتا ایه داشت

ارسلان پوف کشید

_ اون دعای سال نوئه!

_ چه فرقی داره؟ اونم قبوله
بوس کن دیگه

ارسلان لبخند کمرنگی زد و خودش را جلو کشید

به جای تقویم لب های دخترک را بوسید و عقب رفت

_ حله؟

لب های دلارای کش آمد
به جای او خودش بوسه ای روی تقویم زد و زمزمه کرد

_ حله … من برات دعا می‌کنم

و در دل ادامه داد که دعای زن حامله گیراست!

در که بسته شد لیوان اب را پای گلدان ریخت و سمت خانه برگشت

کم کم لبخندش بزرگ و بزرگ تر شد

آرام زمزمه کرد

_ خدایا شکرت

خنده ای دیگر و اینبار فریادی آرام

_ خدایا عاشقتم!

لباس های گشاد را کنار انداخت و تاپی تنگ پوشید

با عشق به گردی کوچک شکمش خیره شد و با خیالی راحت سمت موبایل رفت

آزاده مثل همیشه از شنیدن صدایش خوشحال شد اما او آنقدر ذوق زده بود که حال احوال پرسی نداشت

_ برام وقت سونوگرافی میگیری آزاده؟
غربالگری ، آزمایش ، معاینه
هرچی که نیازه! ویتامین و اینا
اصلا از اون کلاسای ورزش زایمان یا آمادگی مادران
بعدش بریم خرید
میای باهام؟ من تا حالا چندتا تیکه خریدم ولی هیچ تجربه ای ندارم
قد و وزن پسرمم میخوام بدونم
میشه صدای قلبشم برام بذارن؟ اصلا قلبش تشکیل شده؟

آزاده بهت زده خندید

_ هی خانم یواش یواش!
چه خبرته؟ ترمز بگیر منم بفهمم چی میگی

دلارای ذوق زده خندید

_ خیلی خوشحالم آزاده
تا الان حتی زمان تنهایی هم میترسیدم با بچم حرف بزنم نکنه ارسلان برسه
انگار تازه بهم گفتن حامله ای!

_ خداروشکر که خوشحالی عزیزم
وقت میگیرم برات
اگر شد همین امروز بریم سونو

_ سونوی رنگی هم میشه بگیرید؟
تو اینترت نوشته بود صورت بچه واضح تره

آزاده خندید

_ آره ولی من پیشنهاد نمیدم انقد یهویی دوتا دوتا سونو بدی
واسه بچه اشعه ضرر داره

_ میخوام همه رو نگه دارم برای آلپ‌ارسلان
از دوره حاملگیم هیچی نفهمید ولی خدارو چه دیدی؟ شاید بعدا کنجکاو شد مگه نه؟

آزاده سعی کرد از صدایش ترحم را حذف کند

_ آره حتما همینطوره

_ به هنگامه هم میگم! خوشحال میشه نه؟
عمه شده
به نظرت به ارسلان حرفی نمیزنه؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان نشسته در نظر pdf از آزیتا خیری

  خلاصه رمان :     همه چیز از سفره امام حسن حاج‌خانم شروع شد! نذر دامادی پسر بزرگه بود و تزئین سبز سفره امیدوارش می‌کرد که همه چیز به قاعده و مرتبه. چه می‌دونست خانم‌جلسه‌ایِ مداح نرسیده، نوه عموی حاجی‌درخشان زنگ می‌زنه و خبر می‌ده که عزادار شدن! اونم عزای کی؟ خود حاجی و پسر وسطیش، صابر و تازه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ستاره های نیمه شب

    خلاصه رمان:   مهتاب دختر خودساخته ای که با مادر و برادر معلولش زندگی می کنه. دل به آرین، وارث هولدینگ بزرگ بازیار می دهد. ولی قرار نیست همه چیز آسان پیش برود آن هم وقتی که پسر عموی سمج مهتاب با ادعای عاشقی پا به میدان می گذارد.       به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اوهام به صورت pdf کامل از بهاره حسنی

      خلاصه رمان : نیکو توی بیمارستان به هوش میاد در حالی که همه حافظه اش رو از دست داده.. به گفته روانشناس، نیکو از قبل دچار مشکلات روانی بوده و تحت درمان.. نیکو به خونه برمیگرده ولی قتل های زنجیره ایی که اتفاق میوفته، باعث میشه نیکو بخاطر بیاره که……..   به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی چهرگان به صورت pdf کامل از الناز دادخواه

    خلاصه رمان:   رویا برای طرح کارورزی پرستاری از تبریز راهی یکی از شهرهای جنوبی می‌شه تا دو سال طرحش رو بگذرونه. با مشغول شدن در بخش اطفال رویا فرار کرده از گذشته و خانواده‌اش، داره زندگی جدیدی رو برای خودش رقم می‌زنه تا اینکه بچه‌ای عجیب پا به بیمارستان می‌ذاره. بچه‌ای که پدرومادرش به دلایل نامشخص کشته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ارباب زاده به صورت pdf کامل از الهام فعله گری

        خلاصه رمان :   صبح یکی از روزهای اواخر تابستان بود. عمارت میان درختان سرسبز مثل یک بنای رویایی در بهشت میماند که در یکی از بزرگترین اتاقهای آن، مرد با ابهت و تنومندی با بیقراری قدم میزد. عاقبت طاقت نیاورد و با صدای بلندی گفت: مهتاج… مهتاج! زنی مسن با لباسهایی گرانقیمت جلو امد: بله

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوانه عشق pdf از غزل پولادی

  خلاصه رمان :     جوانه عاشقانه و از صمیم قلب امیر رو دوست داره اما امیر هیچ علاقه ای به جوانه نداره و خیلی جوانه رو اذیت میکنه تحقیر میکنه و دل میشکنه…دلش میخواد جوانه خودش تقاضای طلاق بده و از زندگیش خارج بشه جوانه با تمام مشکلات میجنگه و زندگی سختی که با امیر داره رو تحمل

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آرتمیس
آرتمیس
2 سال قبل

اینکه تکراریه

نویسنده خسته ای نمیتونی پارت بزاری لاقل تکراری نزار

soheila
soheila
2 سال قبل

پارت بعدی و کی میزارین!؟

mehr58
mehr58
2 سال قبل

اخیییییی

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x