رمان دلارای پارت 290

5
(5)

 

 

راه انگار طولانی تر شده بود

 

راه پله کش آمده و راهرو طویل تر از بارهای قبل بود

 

کسی در سرش فریاد زد

 

احمق دلارای آنجا چه می‌کرد؟!

در کشوری غریب؟

توهم است

 

موهای میان دستانش اما بوی آشنایی داشتند

 

در را باز کرد و وارد راه پله ای شد که به زیرزمین می‌رسید

 

به خودش قول داد

 

بار آخر بود

اگر این بار هم او نبود دفعه‌ی بعد دیگر نه امیدوار میشد و دنبال نشانه ها می‌گشت

 

دندان هایش را روی هم فشرد

 

باورش نمیشد اما در دل از خدا خواست

 

بعد از سال ها از خدا طلب کرد توهم نباشد!

 

سمت در زیرزمین قدم برداشت و زیرلب غرید

 

_ بیا معامله کنیم

اون دختر و بچش زن و بچه‌ی من باشن

منم در عوض دلارای رو می‌بخشم!

 

در دل اضافه کرد که از تنبیه کردنش نمی‌گذرد!

 

نفس زنان پشت در ایستاد

 

برای باز کردنش دو دل بود

 

می‌ترسید از ناامیدی دوباره!

در این ماه ها بارها و بارها دنبال دخترک گشت و هرسری با در بسته روبرو شد

 

دست لرزانش را سمت دستگیره در رساند و هم زمان جیغ ملتمس آشنایی از پشت در بلند شد

 

_ ارسلـــــان

 

 

 

 

 

دستش را عقب کشید و اینبار با پا ضربه‌ی محکمی به در زد

 

در با شدت به دیوار برخورد کرد و آلپ‌ارسلان دیوانه وار خودش را داخل انداخت

 

قرار بود پیدایش که کرد تلافی تمام ناکامی هارا سرش در بیاورد

 

قصد داشت انتقام بگیر

 

انتقام تمام بی خوایی ها

فکر و خیال های لعنتی

انتقام گشتن ها و ناامید شدن ها

انتقام تغییر سبک زندگی اش

انتقام تمام شب هایی که در اتاق بچه سیگار کشیده بود!

 

میخواست کلافگی و بیچارگی دلارای را ببیند

 

درست همانقدر که خودش در این چندماه کلافه و بیچاره بود اما نشد!

 

نشد ، شاید بخاطر صدای گریه‌ی هاوژین

نشد ، شاید بخاطر چشم های سرخ و اشک آلود دلارای

نشد ، شاید بخاطر احساسی که میشد اسمش را دلتنگی گذاشت

 

نتوانست هیچ کدام از نقشه هایش را عملی کند ، تنها با تمام خشم جمع شده در طی ماه ها ، یقه‌ی مردی که روی دلارای خیمه زده بود را عقب کشید

 

مرد غافلگیر شده روی زمین پرت شد و شاکی بلافاصله ایستاد اما با دیدن آلپ ارسلان تنها سرش را پایین انداخت و عقب رفت

 

 

 

 

 

 

 

دلارای هق‌هق کنان گوشه‌ی دیوار جمع شد

 

تمام تنش از وحشت می‌لرزید ، گوشه پیشانی اش خونریزی داشت و لب هایش ملتهب بود

 

باریگاردی که در چهارچوب در ایستاده بود محترمانه توضیح داد

 

_ سيدي ، الفتاة قد عصيت أو غير ذلك….

 

ارسلان خیره به دلارای پچ زد

 

_ اسكت

(خفه شو)

 

مرد نشنید

ادامه داد

 

_ أمرت جميلة أن …

 

اینبار آلپ‌ارسلان با تمام توان فریاد کشید

 

_ اخرس واخرج

 

مرد اینبار معطل نکرد و از در بیرون زد

 

مرد دیگری سمت هاوژین رفت

 

به خیالش حرص و خشم رئیسش از دلارای بود و قصد داشت تنهایشان بگذارد

 

قبل ازینکه دستش به بچه برسد مچش میان انگشتان قدرتمند آلپ‌ارسلان اسیر شد

 

_ إذا لمسته ، سأكسر عظامك

( دستت بهش بخوره استخوناتو میشکنم)

 

نگاه تیزش به مرد باعث شد او هم ترسیده به سرعت بیرون برود

 

در با صدای بدی بسته و فضا تاریک تر شد

 

حال آلپ‌ارسلان مانده بود ، دلارای و هاوژین!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

1.4K دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Naz
Naz
8 ماه قبل

اون ادمینی که تو کانال تلگرام بقیه رمان نوشت کلا تر زد به اخر رمان

Naz
Naz
8 ماه قبل

تو کانال تلگرام کلا رمان دلارای حذف کردن فک کنم نویسنده اصلی کاری کرد که حذف کنن

mehr58
mehr58
8 ماه قبل

عالیه

نازی
نازی
9 ماه قبل

سلام رمان تو تلگرام تموم شد خوب هم تمومش کرده نویسنده میخواید تو تلگرام بخونید

mehr58
mehr58
پاسخ به  نازی
8 ماه قبل

بله

Radin
Radin
9 ماه قبل

شما از کجا ادامشو میخونید؟ من نمیتونم بخونم

فرزانه
فرزانه
9 ماه قبل

چس مثقال پارت توی تل گذاشته.گفته که از این به بعد روزی دوپارت داریم

مری
مری
9 ماه قبل

کاملا مشخصه ک نویسنده تغییر کرده
قلمش کاملا متفاوته و ب خوبی قلم نویسنده نیست
فقط خداروشکر میخاد پارت بده و تمومش کنه بره

مری
مری
9 ماه قبل

دوتا پارت اومد وی ای پی
میگه هر روز دوتا پارت میخاد بزاره

Naz
Naz
9 ماه قبل

کامنتا شده سال تولد من🤣🤣
یه چسه پارت تو کانال تلگرام گذاشته منتظر باشید میزاره

ناشناس
ناشناس
پاسخ به  Naz
9 ماه قبل

ینی خاک بر سرتون با این پارت گزاشتنتون اه

Z&F ( مادر ارسلان:) )
Z&F ( مادر ارسلان:) )
پاسخ به  Naz
9 ماه قبل

تو ی بچه ۱۴۰۰ هستی؟
گوشی چی میگه دستت بچه؟

اسرا
اسرا
پاسخ به  Naz
9 ماه قبل

پشمام متولد ۹۳؟بابا از الان بشینی رمان بخونی ی سال دیگه معتادش میشی دیگه خیلی سخت میشه برات ترکش ها

یک‌کنکوری‌‌‌‌منتظر‌
یک‌کنکوری‌‌‌‌منتظر‌
9 ماه قبل

با‌‌وجود‌‌اینکه‌چقدر‌‌مخاطبانت‌‌رو‌زجر‌دادی‌‌و‌‌رمان‌رو‌هی‌کش‌دادی‌‌ولی‌‌میتونم‌بگم‌‌‌‌هم‌موضوع‌رمانت‌و‌قدرت‌قلمت‌عالی‌‌بود‌ولی‌حیففففف‌یه‌جوری‌‌زجر‌کشم‌کردی‌‌که‌دیگه‌‌به‌گو‌ر‌هفت‌جدم‌بخندم‌که‌رمان‌آنلاین‌بخونم‌

  1. فقط‌این‌‌واسم‌سواله‌که‌چرا‌‌نویسنده‌چند‌ماه‌‌پیش‌پیام‌گذاشت‌دوستان‌پارت‌ها‌آماده‌اس‌‌‌و‌دادم‌به‌ادمین‌اون‌مرتب‌‌پارت‌گذاری‌میکنه‌وگروه‌رو‌ترک‌کرد‌بعد‌الان‌این‌جوری‌کرد
𝐻𝒶𝒹𝒾𝓈𝑒𝒽
پاسخ به  یک‌کنکوری‌‌‌‌منتظر‌
9 ماه قبل

آره دیگه .ولی قول میدم فاطمه امروز پهت پارت میده نگران نباش🫡🙃
دیگه نویسنده هم تغیر کرده …یکی دیگه رو جایگزین کردن.

تو رو سننه😑
تو رو سننه😑
9 ماه قبل

کیا اینجا امسال ازمون نمونه و تیزهوشان دارن؟؟؟?؟؟

آخرین ویرایش 9 ماه قبل توسط تو رو سننه😑
فاطمه
فاطمه
پاسخ به  تو رو سننه😑
9 ماه قبل

تو 🥲🥲🥲🥲🥲🥲🥲🥲🥲🥲🥲

آخرین ویرایش 9 ماه قبل توسط Fatemeh Zahra Jokar
تو رو سننه😑
تو رو سننه😑
پاسخ به  فاطمه
9 ماه قبل

هی🥺💔🤣

Nazi
Nazi
پاسخ به  تو رو سننه😑
9 ماه قبل

من بدبخت

تو رو سننه😑
تو رو سننه😑
پاسخ به  Nazi
9 ماه قبل

چقه خوندی ؟؟؟؟
میگم فیزیک میتونی حل کنی؟
با ریاضی

Nazi
Nazi
پاسخ به  تو رو سننه😑
9 ماه قبل

فعلا موندم هیچی
اگه سطح سوال اسون باشه میتونم ولی سخت باشه نه

Nazi
Nazi
پاسخ به  Nazi
9 ماه قبل

ولی نه ریاضی رو که می بینم هنگ می کنم سرجلسه

Z&F ( مادر ارسلان:) )
Z&F ( مادر ارسلان:) )
پاسخ به  تو رو سننه😑
9 ماه قبل

تیزهوشان ک پر!:/

Z&F ( مادر ارسلان:) )
Z&F ( مادر ارسلان:) )
پاسخ به  تو رو سننه😑
9 ماه قبل

چر؟

تو رو سننه😑
تو رو سننه😑
9 ماه قبل

هییییی حوصلم سر رفته😐😐😐😐

جونگکوک
جونگکوک
پاسخ به  تو رو سننه😑
9 ماه قبل

بیا حرف بزنیم😀🤝🏻

Nazi
Nazi
9 ماه قبل

پارتا در حال اماده شدن لفت ندید سوپرایز داریم 😁 😍 ❤️ اسپویل نمیکنم 😌
اینو تو تل گذاشته بود

هیچی
هیچی
پاسخ به  Nazi
9 ماه قبل

عههههه یعنی چی ک درحال آماده شدنه بیشتر از سه هفته‌اس منتظریم پس کی میخواد این رمان کوفتی آماده بشه خسته شدیم اههههه 😤

. .........Aramesh
. .........Aramesh
9 ماه قبل

ولی پایانش غمگینه ماهی میمیره البته کامل نمیدونم ولی فکر کنم میمیره

فاطمه
فاطمه
پاسخ به  . .........Aramesh
9 ماه قبل

آره میمیره
میره تو دریا

هیچی
هیچی
پاسخ به  . .........Aramesh
9 ماه قبل

چرا اسپویل میکنین آخه
من دارم میخونمش🥲

. .........Aramesh
. .........Aramesh
9 ماه قبل

بچه ها رمان مرگ ماهی تو گوگل سرچ کنید کامله نویسندش فاطمه حیدری هست pdfدانلود کنید بنظرم قشنگه

Z&F ( مادر ارسلان:) )
Z&F ( مادر ارسلان:) )
9 ماه قبل

ادمین توروخدا اون رمانشم بزار
مرگ ماهی:(
عذاب میده ولی قلمش اوکیه.

هیچی
هیچی
پاسخ به  Z&F ( مادر ارسلان:) )
9 ماه قبل

آره ولی این تموم نشده اونو شروع کرده فکر کنم باید بیشتر از اینا واسه پارت های دلارای منتظر بمونیم 🥲 تازه به غیر از این دوتا ماتیک هم هست من موندم چجوری میخواد بنویسه
ولی خیلی خوب میشه اگه اونم بزارن قلم نویسنده گادهههه

Z&F ( مادر ارسلان:) )
Z&F ( مادر ارسلان:) )
پاسخ به  هیچی
9 ماه قبل

خوندنش غمگین بود نخوندم دیگه:(((
دلم ب شخصیت پسره سوخت نمیخوام🥺🥺🥺🖤

تو رو سننه😑
تو رو سننه😑
پاسخ به  Z&F ( مادر ارسلان:) )
9 ماه قبل

اره لطفااااااا🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔

بال
بال
9 ماه قبل

میمیری مثل آدم پارت بزاری

بارون
بارون
9 ماه قبل

فاطی زعرایم پارت ندادی؟!فاطی فاطی دختر و پسر غر قاطی، ،فاطی فاطی تخمه تفت دادی به همه دادی به من ندادی فاطی ۱ فاطی ۲…فاطی دنده به دنده فاطی فاااااااطی فاطی💃💃💃💃

تو رو سننه😑
تو رو سننه😑
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
9 ماه قبل

هوووووو کلیلیییییییی لییییییی لیییییی کلیییییی لییییییی👭💃💃💃💃💃
حالا یارم بیای دلدارم بیای💃💃💃💃💃
سیاه دخت حاجرون خودم تو گل میپلکونم 💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃💃❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

✞ΛƬΣПΛ✞
پاسخ به  تو رو سننه😑
9 ماه قبل

عروسی من اینجوری برقصی دیگ نیازی ب رقاص ندارم

بارون
بارون
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
9 ماه قبل

هییییی فاطی ،فاطی منه پیش اینا ضایع کردی فاطی

ادا
ادا
9 ماه قبل

به خودتان مسلط باشید دوستان عزیز انشاالله که خداوند این نویسنده را سر عقل بیاورد،😉

𝐻𝒶𝒹𝒾𝓈𝑒𝒽
پاسخ به  ادا
9 ماه قبل

متاسفانه سر عقل نمیاد.
نویسنده پایان داده دیگه نمیزاره اما قرارا نویسنده ی جدیدی جای اون بزاره.

تو رو سننه😑
تو رو سننه😑
پاسخ به  𝐻𝒶𝒹𝒾𝓈𝑒𝒽
9 ماه قبل

ن بابا😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐

𝐻𝒶𝒹𝒾𝓈𝑒𝒽
پاسخ به  تو رو سننه😑
9 ماه قبل

آره ،به من پیشنهاد دادن که ادامه ی رمان دلارای و بنویسم ..منم گفتم این رمان و پایان میدم گفتن نه حالا حالا هه کش میدیم ..
الان فاطمه امروز پارت میده .این پارت نویسنده نیست.پارت یکی دیگه اس که به جای اون گذاشته

Roziii
Roziii
9 ماه قبل

میگم بچه ها کسی از فصل دوم رمان سالار وبیتا خبری نداره

Targol
Targol
پاسخ به  Roziii
9 ماه قبل

یه کانال تو روبیکا بود که گذاشت نصفی از فصل دو رو ولی بعد پاک کرد کلا رمان رو

دسته‌ها

1.4K
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x