رمان دل دیوانه پسندم پارت 55

5
(1)

 

واقعا عجیب بود..
لب تاب هم با خودم برداشتم که ببرمیه جا نشون بدم.

شاید یه چیزیش بود مشکل داشت که چیزی روش سیو نمی شد

خیلی حالم بد بود. هنوز خوب نشده بودم. یه ماسک زدم به صورتم و از خونه زدم بیرون.

اول رفتم آسایشگاه.
وقتی به موسوی گفتم که بالاخره مدرک رو رسوندم خیلی خوشحال شد.

فلش رو زدیم به لپ تاپش
و فیلم رو دید. دید که سروش دقیقا چی کار کرد.

بهش گفتم : دقیقا همین حرکت رو همش تکرار می کنه.

با دقت دو سه بار نگاه کرد و گفت :
ببین چقدز هم حرفه ای عمل می کنه.

یه جوری کارش رو می کنه که توی دوربین نیفته.
البته نمی دونه که اتاق دوربین داره.

و این یکم عجیبه.
_ شاید حدس می زنه دیگه. چون بدون دوربین که نمیشه

_ حتما.
این فیلم رو من نگه می دارم. تبریک میگم که بالاخره موفق شدید.

ازش تشکر کردم.
وقتی حالم رو دید پرسید :
خدا بد نده. چی شدید؟

_ خدا که بدنمی ده.
سرما خورد م.
_ ان‌شاءالله بهتر باشید.

خب می موندین استراحت می کرتین
_ گفتم تا قبل اینکه چیزی بشه کلیپ رو سریع تر نشون بدم

_ و به طرز عجیبی دوباره همه چیز از روی سیستمم پاک شده.

برای همین هم دیشب محض احتیاط ریختم روی فلش که مشکلی پیش نیاد.

_ کار خوبی کردید.
وافعا هم نمی دونم چرا اینجوری میشه.
نمی تونه اتفاقی باشه.

مگه اینکه سیستمتون دچار مشکل باشه و شما متوجه نباشید.
_امروز سعی می کنم ببرم بیرون نشون بدم

ببینم مشکل از سیستمه
یا کسی داره اینجوری باهام بازی می کنه.
_ فکر خوبیه.
_ آقای موسوی؟ من یه درخواست داشتم.

_ بفرمایید.
یکم مکث کردم. نمی دونستم قبول می کنه بانه.
_ می خواستم اگر بشه، امشب یا فردا شب اینجا بمونم.

با تعجب نگاهم کرد.
_ اینجا بمونید؟!
_ بله. می خوام ببینم سروش دقیقا از کی چی می گیره.
چی کار می کنه

چون دوربین ها که نمی تونم بگیرنش.
طوری هم که من چکش می کنم بازم دیده نمی شه.

نمیشه هم رفت و به زور ازش چیزی گرفت.
تا الان هم که چیزی ازش پیدا نکردید.

_ خب راستش ما اتاقش رو نگشتیم.
_ امکان گشتن وجود نداره؟

_ چرا. میشه به قصد حمام از اتاق خارجش کنیم.
بعد شما برید و بگردید

فکر خوبی بود. باید لای وسایل هاش رو می گشتم.
حتی ممکن بود توی سطل اتاقش چیزی بندازه.

قرار شد عصر موسوی هماهنگی ها رو انجام بده و من برم اونجا.
تا عصر یه سری به تعمیرات موبایل و سیستم زدم.

سیستمم رو چک کرد و گفت هیچ مشکلی نداره.
وقتی بهش گفتم چی شده، گفت احتمالا هک می شم.

چون تمام لوازم لپ تاپ سالمه.
دیگه نود درصد مطمئن بودم کار همون مازیاره

یا خودش، یا کسی می گفت انجام بده.
ولی باید ثابت می کردم.

فقط مونده بودم کسی که هک بلد باشه رو از کجا پیدا کنم.

عصر با همون حال زار و بدن درد و تب رفتم اونجا.
نشستم توی دفتر تا موسوی سروش رو راهی کنه.

وقتی که گفت رفته، رفتم توی اتاقش شروع کردم به گشتن.

همه جا رو زیر و رو کردم
حتی پشت پنجره رو چک کردم.

اما دریغ از یه نشونه. هیچی نبود. هیچی.
واقعا مونده بودم داره چی کار می کنه.
این آدم که به زور از اتاق خارج می شد.

دقیقا داشت چی کار می کرد.
چرا هیچ سرنخی هم بجا نمی ذاشت؟
مگه یه دیوونه اینقدر می تونه دقیق باشه.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 2.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (9)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 4 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ثنا
ثنا
1 سال قبل

یه دیونه می تونه عاشق باش ، چون همه ی عاشقا دیونه انن  🙃 

........
........
1 سال قبل

بیشتر بذار دیگهههههه خلی قشنگه خمار موندیم

........
........
1 سال قبل

عالیح فقط زیاد پارت بذار

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x