رمان رسپینا پارت 128

0
(0)

 

سریع یه حموم رفتم و درست ترش خودمو گربه شور کردم با سشوار رادان اول موهامو خشک کردم و بعد با اتومو موهام رو صاف صاف کردم ، خواستم شروع کنم به آرایش کردن اما دستم از حرکت وایساد ، کارم درست بود که اومدم اینجا ؟! که این همه فکر داشتم و کلی برنامه؟! اینکارم درست بود یا اشتباه؟!
اینکار باب میلم بود و دلم میخواست انجامش بدم ، اما عقلم مردد بود ، به درستی یا اشتباه بودنش ، نمیتونستم پا بذارم رو خواسته دلم ، سعی کردم افکارمو دور کنم از خودم ، آرایش ملیح صورتی روی صورتم نشوندم ، لباسی که آورده بودم رو تن زدم ، یه پیرهن سرخابی ، یقه مربعی و سر شونه اش پف داشت و تا مچ حریر بود و رها و تا قسمت کمر تنگ بود و چسبون و تا زانو چین داشت و ساتن بود .
ساپورت جورابی مشکیم رو پوشیدم ، مانتو حریر و تور مشکی بلندم رو با شال حریر سرخابی برداشتم ، کوله ام رو داخل کمد قایم کردم و اسنپ گرفتم ، هیجان زیادی داشتم برای امشب ، با رسیدن اسنپ سریع رفتم پایین نگهبان با تعجب به سر تا پام نگاه کرد اما چیزی نگفت ، مطمئن بودم الان یه خبرایی به گوش رادان میرسه و این طبق برنامه خودم بود ، سوار اسنپ شدم و گوشیم رو چک کردم ، چیزایی که لازم داشتم کامل حل شده بود ، لبخند زدم و چشمام رو بستم ، حدود یک ربع گذشته بود که گوشیم زنگ خورد ، نگهبان کار خودش رو کرده بود ، باقیش با من بود
_جانم عزیزم
_کجایی الان؟!
_یه سلامی ، احوال پرسی ، چیزی ..
_رسپینا ، یه سوال پرسیدم الان کجایی؟!
_بیرون
عصبی شدنش از همینجا برام کامل واضح بود
_دقیقا کجا ؟
_یکی از دوستام پارتی گرفته ، اما دخترونه ، دارم میرم اونجا چطور؟!
_دخترونه دیگه؟!
_آره ، اینطور گفتن ، حتی میشه گفت تا حدودی اطمینان دارم .
_باشه ، مشکلی نیست
_تو کجایی الان؟!
_نیم ساعت دیگه میرسم تهران .
_عه ، چه خوب ، فردا حتما بریم بیرون ، دلم برات تنگ شده .
زمزمه زیرلبش باعث خنده بی شدام شد
_اگه دلتنگ بودی میومدی پیش من نه پارتی .
_چیزی گفتی؟!
_نه ، گفتم خوش بگذره فردا میبینمت
_مراقب خودت باش ، خداحافظ
_توام مواظب خودت باش دلبرکم ، خداحافظ .
گوشی رو قطع کردم ، فاصله کمی داشتم تا مقصد .
با توقف ماشین ، سریع هزینه اسنپ رو حساب کردم و رفتم سمت باغ ، یک روز تمام با صاحبش صحبت کردم تا تنها برای سه ساعت اجازه ورود بده .
وارد که شدم ، همه اومده بودن و آخرین نفر بودم ، رها ، عسل ، عرشیا ، عرفان ، نفس ، فاطمه و خیلیای دیگه که نمیشناختم ، چشمم که چرخید آرام رو دیدم ، خودش رو رسونده بود ، لبخندم عمیق تر شد .
دو روز پیش وقتی ایده هدیه به ذهنم رسید ، برای تکمیلش به کمک رها نیاز داشتم ، وقتی بهش گفتم با جمله اش غافلگیر شدم ، پرسید برای تولد رادان میخوای ؟! ، اونجا بود که فهمیدم وقتی برگرده تولدشه ، همون روز ، اول از همه مشکلاتم با رها رو سعی کردم حل کنم که گفت به خاطر علاقه ای که رادان بهم داره گذشته رو فراموش کرده ، موقع خداحافظی ازش ، حرفمو به زبون آوردم که تولد بگیریم برای رادان اما دوستانه ، دوستای رادان رو دعوت کنه و دوستای مشترکمون ، قبول کرد ، تصمیم بر این شد که از سمت خانوادش این موضوع رو حل کنه ، که برای رادان تولد سوپرایزی میگیره اما برای اینکه پی به ماجرا نبره حتما باید بره خونشون و بهش گفته شده تولدشه که فکر میکنه تولدش اون جا برگذار میشه ، کار دعوت مهمونا با رها بود ، گرفتن این باغ ، کیک ، وسایل پذیرایی با من بود که همه انجام شده بود و مشکلی نداشت .
کفش پاشنه دار سرخابی که رها برام آورده بود پوشیدم ، دوستای رادان که بودن نمیخواستم ساپورتم رو دربیارم ، یه جورایی معذب میشدم و خوشبختانه جوری نبود که جلوه لباس رو از بین ببره ، مانتو و شالم رو درآوردم و آویز کردم ، نوبت عملی کردن نقشه بود رها و آرام منتظر نگاهم کردن
_چطور میخوای داداشمو بکشونی اینجا ؟!
_به راحتی
صدای آهنگ بلند بود و گذاشته شده بود و راحت میشد نقشه ام رو انجام بدم
_حرف نمیزنینا ، صداتون بره لو میریم ، فهمیدین ؟!
سرتکون دادن و منتظر نگاهم کردن .
شماره رادان رو گرفتم
_جانم عمرم
_رادان …. تورو…خدا ….خودتو ……برسون ….زود ….برسون‌….خودتو
صدای ترسیده دراوردم و جوری صحبت کردم که انگار دارم گریه میکنم اما در واقعیت خودمو کنترل میکردم نخندم ، میدونستم اینکارم جلوه خوبی نداره ، اما اینطوری وقتی میرسید قشنگ سوپرایز میشد ، اما قشنگ حساب منو هم میرسید با این کارم .
_کجایی تو؟! لوکیشن بفرست .
_همون…. پارتیه ….که ….گفتم .
صدای فریادش از پشت گوشی اونقدر بلند بود که چشمای رها و آرام داشت از کاسه در میومد
_آدرس همون گوری که رفتی رو بفرست .
_لوکیشن …. میفرستم .
و بدون هیچ حرفی قطع کردم و لوکیشن رو از واتس براش ارسال کردم .
_داداشم سکته نکنه فقط .
_هیچی نمیشه ، تنها ایده ام این بود اینجور بکشونمش باغ و صدالبته ذهنش درگیر باشه و احتمال تولدشو نده…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 3 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 4 (5)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
KAYLA
KAYLA
1 سال قبل

جوووون چ نقشه ی خوبی رسپی دهنت سرویس رادان سکته میکنه که 🤣🤣

مهتاب
مهتاب
1 سال قبل

رادان سکته رو زد دیگه😂😂😂😂

wicked girl
wicked girl
1 سال قبل

هانی و رسپینا دهنتون سرویس😂🤣🤣🤣
دلم میخواد قهقه بزنم اما نصف شبه و همه خوابن😢🤣🤣

Elina
Elina
1 سال قبل

ولی هانی جان پارت ها خیلی کوتاه
یکم بیشتر بنویس لطفا عزیزدلم

Sogol
Sogol
پاسخ به  Elina
1 سال قبل

دقیقاا خیلی کوتاه کاش مثله قبل دو تا پارت میذاشتی

Elina
Elina
1 سال قبل

چه نقشه باحالی

دسته‌ها

6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x