سریع یه حموم رفتم و درست ترش خودمو گربه شور کردم با سشوار رادان اول موهامو خشک کردم و بعد با اتومو موهام رو صاف صاف کردم ، خواستم شروع کنم به آرایش کردن اما دستم از حرکت وایساد ، کارم درست بود که اومدم اینجا ؟! که این همه فکر داشتم و کلی برنامه؟! اینکارم درست بود یا اشتباه؟!
اینکار باب میلم بود و دلم میخواست انجامش بدم ، اما عقلم مردد بود ، به درستی یا اشتباه بودنش ، نمیتونستم پا بذارم رو خواسته دلم ، سعی کردم افکارمو دور کنم از خودم ، آرایش ملیح صورتی روی صورتم نشوندم ، لباسی که آورده بودم رو تن زدم ، یه پیرهن سرخابی ، یقه مربعی و سر شونه اش پف داشت و تا مچ حریر بود و رها و تا قسمت کمر تنگ بود و چسبون و تا زانو چین داشت و ساتن بود .
ساپورت جورابی مشکیم رو پوشیدم ، مانتو حریر و تور مشکی بلندم رو با شال حریر سرخابی برداشتم ، کوله ام رو داخل کمد قایم کردم و اسنپ گرفتم ، هیجان زیادی داشتم برای امشب ، با رسیدن اسنپ سریع رفتم پایین نگهبان با تعجب به سر تا پام نگاه کرد اما چیزی نگفت ، مطمئن بودم الان یه خبرایی به گوش رادان میرسه و این طبق برنامه خودم بود ، سوار اسنپ شدم و گوشیم رو چک کردم ، چیزایی که لازم داشتم کامل حل شده بود ، لبخند زدم و چشمام رو بستم ، حدود یک ربع گذشته بود که گوشیم زنگ خورد ، نگهبان کار خودش رو کرده بود ، باقیش با من بود
_جانم عزیزم
_کجایی الان؟!
_یه سلامی ، احوال پرسی ، چیزی ..
_رسپینا ، یه سوال پرسیدم الان کجایی؟!
_بیرون
عصبی شدنش از همینجا برام کامل واضح بود
_دقیقا کجا ؟
_یکی از دوستام پارتی گرفته ، اما دخترونه ، دارم میرم اونجا چطور؟!
_دخترونه دیگه؟!
_آره ، اینطور گفتن ، حتی میشه گفت تا حدودی اطمینان دارم .
_باشه ، مشکلی نیست
_تو کجایی الان؟!
_نیم ساعت دیگه میرسم تهران .
_عه ، چه خوب ، فردا حتما بریم بیرون ، دلم برات تنگ شده .
زمزمه زیرلبش باعث خنده بی شدام شد
_اگه دلتنگ بودی میومدی پیش من نه پارتی .
_چیزی گفتی؟!
_نه ، گفتم خوش بگذره فردا میبینمت
_مراقب خودت باش ، خداحافظ
_توام مواظب خودت باش دلبرکم ، خداحافظ .
گوشی رو قطع کردم ، فاصله کمی داشتم تا مقصد .
با توقف ماشین ، سریع هزینه اسنپ رو حساب کردم و رفتم سمت باغ ، یک روز تمام با صاحبش صحبت کردم تا تنها برای سه ساعت اجازه ورود بده .
وارد که شدم ، همه اومده بودن و آخرین نفر بودم ، رها ، عسل ، عرشیا ، عرفان ، نفس ، فاطمه و خیلیای دیگه که نمیشناختم ، چشمم که چرخید آرام رو دیدم ، خودش رو رسونده بود ، لبخندم عمیق تر شد .
دو روز پیش وقتی ایده هدیه به ذهنم رسید ، برای تکمیلش به کمک رها نیاز داشتم ، وقتی بهش گفتم با جمله اش غافلگیر شدم ، پرسید برای تولد رادان میخوای ؟! ، اونجا بود که فهمیدم وقتی برگرده تولدشه ، همون روز ، اول از همه مشکلاتم با رها رو سعی کردم حل کنم که گفت به خاطر علاقه ای که رادان بهم داره گذشته رو فراموش کرده ، موقع خداحافظی ازش ، حرفمو به زبون آوردم که تولد بگیریم برای رادان اما دوستانه ، دوستای رادان رو دعوت کنه و دوستای مشترکمون ، قبول کرد ، تصمیم بر این شد که از سمت خانوادش این موضوع رو حل کنه ، که برای رادان تولد سوپرایزی میگیره اما برای اینکه پی به ماجرا نبره حتما باید بره خونشون و بهش گفته شده تولدشه که فکر میکنه تولدش اون جا برگذار میشه ، کار دعوت مهمونا با رها بود ، گرفتن این باغ ، کیک ، وسایل پذیرایی با من بود که همه انجام شده بود و مشکلی نداشت .
کفش پاشنه دار سرخابی که رها برام آورده بود پوشیدم ، دوستای رادان که بودن نمیخواستم ساپورتم رو دربیارم ، یه جورایی معذب میشدم و خوشبختانه جوری نبود که جلوه لباس رو از بین ببره ، مانتو و شالم رو درآوردم و آویز کردم ، نوبت عملی کردن نقشه بود رها و آرام منتظر نگاهم کردن
_چطور میخوای داداشمو بکشونی اینجا ؟!
_به راحتی
صدای آهنگ بلند بود و گذاشته شده بود و راحت میشد نقشه ام رو انجام بدم
_حرف نمیزنینا ، صداتون بره لو میریم ، فهمیدین ؟!
سرتکون دادن و منتظر نگاهم کردن .
شماره رادان رو گرفتم
_جانم عمرم
_رادان …. تورو…خدا ….خودتو ……برسون ….زود ….برسون….خودتو
صدای ترسیده دراوردم و جوری صحبت کردم که انگار دارم گریه میکنم اما در واقعیت خودمو کنترل میکردم نخندم ، میدونستم اینکارم جلوه خوبی نداره ، اما اینطوری وقتی میرسید قشنگ سوپرایز میشد ، اما قشنگ حساب منو هم میرسید با این کارم .
_کجایی تو؟! لوکیشن بفرست .
_همون…. پارتیه ….که ….گفتم .
صدای فریادش از پشت گوشی اونقدر بلند بود که چشمای رها و آرام داشت از کاسه در میومد
_آدرس همون گوری که رفتی رو بفرست .
_لوکیشن …. میفرستم .
و بدون هیچ حرفی قطع کردم و لوکیشن رو از واتس براش ارسال کردم .
_داداشم سکته نکنه فقط .
_هیچی نمیشه ، تنها ایده ام این بود اینجور بکشونمش باغ و صدالبته ذهنش درگیر باشه و احتمال تولدشو نده…
جوووون چ نقشه ی خوبی رسپی دهنت سرویس رادان سکته میکنه که 🤣🤣
رادان سکته رو زد دیگه😂😂😂😂
هانی و رسپینا دهنتون سرویس😂🤣🤣🤣
دلم میخواد قهقه بزنم اما نصف شبه و همه خوابن😢🤣🤣
ولی هانی جان پارت ها خیلی کوتاه
یکم بیشتر بنویس لطفا عزیزدلم
دقیقاا خیلی کوتاه کاش مثله قبل دو تا پارت میذاشتی
چه نقشه باحالی