رمان رسپینا پارت 97

5
(1)

 

میدونستم یکم دیگه بابا میرسه و قراره صحبت کنیم ، اینجا انقدر کوچیک بود که حدسم این بود تا ده دقیقه یا نهایت یک ربع دیگه برسه ، تا بیاد لباسایی که میخواستم بپوشمو گذاشتم رو تختم
لگ کرم با تاپ کرم یه مانتو شکلاتی ، کیف و کفش ست اش رو ریما داشت و زیرآبی برشون میداشتم یه شال کرم هم گذاشتم ، آرایشمم میخواستم محو باشه و از رنگ آرایشی رنگ نود استفاده کنم .
با صدای در پارکینگ و پشت سرش صدای ماشین ، سرجام وایسادم کمی استرس داشتم ، این بحث با بابام واقعا خجالت زده ام میکرد ، اما خب قابل در رفتن نبود ، منتظر موندم تا خودش صدام کنه.
این انتظار زیاد طول نکشید که رادمهر اومد گفت بابام تو حیاط منتظره تا برم و حرف بزنیم
_معلوم نیست باز چه غلطی کرده
_رادمهر میزنمتا ، تو اصلا مگه درس نداری؟ مگه نزدیک کنکورت نیست؟؟ چرا همش سرت تو گوشیه یا بیرونی ؟ بشین سر کتابات درساتو بخون ها ، عین پارسال نکنی که حتی آبیاری گیاهان دریایی رو نیوردی ، امسال نیاری باز باید بشینی بخونی
_خانوم همه چیز دان تو فعلا برو ببینم زنده برمیگردی بعد به کنکور من گیر بده
_برگردم که اولش تورو آدم میکنم
_پس قبول کردی یه غلطی کردی که امکان مرگت هست
_غلطی نکردم چیزی باشه بابا در جریانه
اشاره کردم به گوشیش
فکر نکن نفهمیدم داری چه غلطی میکنی عشقم
و چشمک زدم رفتم بیرون
عشقم اشاره به چتاش بود ،
بابام میترسه از اینکه دختراش گیر یه پسرایی بیوفته که دخترارو عروسک خیمه شب بازی میدونن و پسرش داره زیرآبی میره اونم سر همین موضوع.
باید باهاش حرف میزدم ، به خانواده میگفتم حریص تر میشد ، درست ترش این بود من خودم باهاش حرف بزنم و درستش کنم ، رادمهر داشت اشتباه میکرد ، خیلی هم بد اشتباه میکرد .
رادمهر از بچگی سرکش بود و زیرزیرکی کارش رو میکرد و در میرفت.
رسیدم سمت تخت کوچیکی که توی حیاطمون بود ، یه تخت کوچیک که دورتادورش گلدون بود و باصفاش کرده بود ، حرف زدن با رادمهر میموند برای شب ، فعلا نوبت من بود ببینم بابا چه حرفایی برای من داشت ….
(دوستان یه نظر سنجی هست ، توی دیدگاها اکثراً میگید پارت کوتاهه ، همونطور که قبلا گفتم ، قصد دارم زودتر رمان رو به اتمام برسونم و سه پارت در روز تصمیم گرفتم بزارم ، از روند پارت گذاری راضی هستید یا سه روز یه بار پارت بدم اما طولانی ، خیلی طولانی ، اندازه ۱۲_۱۳ پارت که یکجا بخونید یا همینطور کوتاه نظرتونه ؟ )

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

2 دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
لادن
لادن
1 سال قبل

به نظرم همین بهتره چون نمیخوام مثل رمان خلسه همش انتظار بکشم🤣😐

❤:)
1 سال قبل

سلام عزیزم
اگر نظرم برات مهم باشه هر روز ۳ پارت بزارید بهتره اگر بخواید سه روزی یک پارت طولانی بزاری اینجوری کل رمان از ذهن پاک میشه
نظرم اینه که همین جوری ادامه بده روزی ۳ پارت بزارید
با تشکر از نویسنده❤

Bahareh
Bahareh
1 سال قبل

سه روز یه بار طولانی

wicked girl
wicked girl
1 سال قبل

همینجوری خوبه

Mobina
1 سال قبل

سلام ب مظرم همین طور ادامه بدی بهتر چون هر روز رمانو میخونیم اندازشم خوبه ولی اگر خواستید 3روز ی بار بزاری کلا رمان از یادمون میره🥺🤦🏻‍♀️

Sety
Sety
1 سال قبل

سلام
شب خوش🤍
به نظرم سه روز یه بار پارت طولانی لطفا🙏🏻

Elina
Elina
1 سال قبل

سه روز یه پارت طولانی خوبه

دسته‌ها

7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x