11 دیدگاه

رمان سکانس عاشقانه پارت 84

0
(0)

 

آریایی که انگار تو این دنیا نیست و اونقدر به کارش ادامه می ده تا وقتی که لبام به گزگز بیفته …
اونقدر که خودش خسته بشه و عقب بکشه … با فاصله ی کم از من ایستاده … منی که به نفس نفس زدن افتادم و بهش زل زده موندم …
لب میزنه :
_ فعلا اینو داشته باش …. اصلی باشه فرصت مناسبش …. فقط تا بهار نفهمیده چه خبطی کردم و نذاره عقدت کنم بیا بریم … با سر و صورته کبودم می خوامت ..‌
نیشم شل میشه و در بی هوا باز میشه … شونه هام می پرن و سمت در برمیگردم …
اریا ولی نیم سانتم عقب نمیره ‌.. دور نمیشه … اصلا نگاه از من نمیگیره …
آیدا با دیدنمون چشم ریزم یکنه و من لبخند خجالت زده ای میزنم …
با دست به قفسه ی سینه ی آریا فشار میارم تا دور تر بره … فاصله بگیره …
دور تر نمیره … کلافه پلک میزنه و سمت در برمیگرده …
آیدا موذی نگاهمون میکنه و میگه :
_ مزاحم شدما !
منو اریا همزمان به حرف میایم !‌
_ نه این چه حرفیه …
آریا _ خوبه خودت می دونی …
اخم کرده و پر از خجالت لب میزنم :
_ وا آریا …
آیدا ولی هر هر می خنده و میگه :
_ پس به موقع اومدم …
از رو نمیره … پرروتر جواب میده و ابرو بالا می ندازه …
آریا پوفی می کشه از سر کلافگی … تکیه ش رو از لبه ی تخت برمی داره …

تکیه ش رو از لبه ی تخت برمی داره …
ایدا چشماش رو ریز می کنه و من خنده م میگیره … لب میزنه :
_ با نا محرم ؟ …
آریا تیز نگاش میکنه و من لب میزنم : آیدا !!!
آیدا بیخیال و تند رو به من میگه :
_ آخه داداشم زیاد تو قید و بند اینجاست …
آریا عصبی میگه :
_ زر نزن آیدا … زنمه …
ایدا _ خبر دارم جدا شدید …
آریا این بار نگاه توبیخ گرش منو نشونه میره که میگم :
_ به من چه ؟ .. .به خودت زنگ زد !
آیدا قبل از اینکه آریا بخواد به حرف بیاد به حرف میاد !
_ واقعا چطور تو نستی رها رو طلاق بدی ؟
_ به تو ربط نداره …
_ چرا زندگی من به تو ربط داره زندگی تو به من ربط نداره .
جا می خورم … منظور آیدا مراسم خواستگاریه ! خوب می فهمم و آریا هم خوب میفهمه … میگه :
_ می خواهرمو بدم به یکی که باباش سابقه ی ۳ بار سابقه ی کیفری داره؟ …
ایدا وا میره و من تند میگم :
_ کیفری ینی چی ؟ ..
آریا شاکی میگه :
_ ینی چیش مهم نیست … مهم اینه که زندگیشون رو هواست …. بعد ایدا خانوم از من دلخوره ….این مسعله یه دنیا فرق داره با رابطه ی منو تو … من که می دونم بشینم دو کلمه باهاش حرف بزنم اونقدر منو می کوبه تا نظر تو بچرخه !
جا خورده میگم :
_ من بعد از این همه سال و اون اخلاقه مسخره ت بنگرشتم ، حالا برگردم ؟ ..
آریا چپ چپ نگام میکنه ..

آریا چپ چپ نگام میکنه و ایدا بی حواس به بحث پیش اومده بین ما میگه :
_ رفتی تحقیق ؟..
آریا روی مبل میشینه و میگه :
_ نیاز به رفتن نبود … یه سرچ توی کامپیوتر اداره هم سابقه ش رو در میاورد … فک کردی من کی ام واقعا ؟…
آیدا گرفته و ناراحت .. .بی حرف بیرون میره از اتاق و صدا میزنم :
_ آیدا .. ایداااا ….
_ زهره مار … صدات تو راهرو بپیچه که چی ؟ بذار بره یه کم با خودش خلوت کنه …
اخم کرده و شاکی می گم :
_ تو اصلا می دونی دوست داشتن ینی چی ؟ .. .دارم بهت شک میکنم .. .به این که میگی منو دوست داری !!!
کلافه دستی بین موهاش میکشه و لب میزنه :
_ صد بار گفتم منو قاطی این چیزا نکن … چه ربطی …نمی ذارم حرفش تموم بشه و میگم :
_ ربطش به اینه که اونم مثه من عاشق شده ‌.. نمیگم عین تو … تو عاشق نیستی که داری اینطوری باهاش رفتار میکنی …
آریا از اتاق بیرون میزنه و من حواسم کنار ایدا جا می مونه !
*
(رها)
_ برات کفش گرفتم … گفتم شاید راحت نباشی ..
نگاش می کنم … به این همه با دقت تا زدنش … شلوارم رو میگم …
لباسامو داره جمع میکنه و میگم : مرسی مامان …
سمتم برمی گرده و لببخند مهربونی میزنه … میگه :
_ به دختر بیشتر ندارم …
_ یه شوهرم بیشتر نداری …

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 3 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 4 (5)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

11 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
MOBINA
3 سال قبل

میشه یه رمان جذاب معرفی کنید

ayliiinn
عضو
پاسخ به  MOBINA
3 سال قبل

اسطوره
تب
هکر قلب
.
.
اینا رو خوندی مبینا؟

Naznin
Naznin
3 سال قبل

میشع پارت و بزارین؟؟؟؟
اون از اول رمان ک مشخص نشد چ بلایی سر امیرعلی اومد!!!!
اینم از بقیش….
خداوکیل تمومش کنیددیگع،زیادی دارع کش پیدا میکنع

رها
رها
3 سال قبل

نویسنده لطف کک پارت بزار فهم و درکت پایینه ها

A...
A...
3 سال قبل

میشه پارتو بدی؟ خسته نشی!

اوا
اوا
3 سال قبل

میگما نویسنده جان اگ زشت نیست اگ خسته نمیشی دستات اوف نمیشه فکرت خسته نمیشه پارت بزار مردم مچل تو ک نیستن بد قولی میکنی

Reyhana
Reyhana
3 سال قبل

واااااااا پس چرا پارت جدیدوووو نمیزاررررید
هوووووف دیوونمون کردید بابا 😠😠😬😲

Mehrnax
Mehrnax
3 سال قبل

سلام ادمین محترم پارت گذاری جدید کی انجام میشه؟

Maraliii
Maraliii
3 سال قبل

تو رو خدا اینو تمومش کنین 🤦🏻‍♀️

(:
(:
پاسخ به  Maraliii
3 سال قبل

مگه تمومش میکنن الکی کشش میده😐

Maraliii
Maraliii
پاسخ به  (:
3 سال قبل

من به خاطر این رمان تو دوره کنکورم درس نمیخوندم چون فکرم پیش این بود، خاااااک بر سر من🤦🏻‍♀️

دسته‌ها

11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x