رمان عشق با چاشنی خطر پارت 43 - رمان دونی

 
حوله رو باز کردم
اشکی هم سشوارو زد به برقو مشغول خشک کردن موهام شد
از تو آیینه بهش نگاه کردم این بشر واقعا خوشتیپه مخصولا با این اخلاق خوبش که امشب دارم باهاش روبه رو میشم
اشکی: میدونی بعضی شب ها خیلی تاریک اند و حتی ممکنه اون شب بارونی هم بشه یه بارون سنگین که با وجود رعد و برق همراهه و این برای کسی که از تاریکی و رعدو برق میترسه میتونه فاجعه باشه اما خب اگه اون فرد صبر داشته باشه و همه این ها رو تحمل کنه بعد از چند ساعت که بارون دیگه بند اومده و هوا هم یکمی روشن شد میتونه شاهد یه طلوع خورشید قشنگ با رنگین کمان باشه که همه اون تلخی های چند ساعت قبل رو از بین میبره. الان اینی هم که گفتم مثل توهه مهم نیست چه اتفاق تلخی برات افتاده هر چی که باشه بالاخره تموم میشه و همیشه یادت باشه که خدا وسط غمات…… یه گل میکاره مطمئن باش
_چرا اینقدر نگرانمی و میخوای حالمو خوب کنی؟
اشکی:معمولا آدما تو اینجور مواقع دست به کارای احمقانه زیاد میزنند اگه خودکشی کنی همه فکر میکنند من اذیتت کردم و خونت میوفته گردن من
ایش منو بگو گفتم داره آدم میشه
بعد از خشک کردن موهام خواست بره بیرون که سوالم رو ازش پرسیدم
_اشکی؟
جوابمو نداد
_اشکان؟
برگشت سمتم
اشکی:هوم
فقط چون اشکی صداش کردم جوابمو نداد بیشعور
_من دیشب چیکار کردم؟
اشکی:نگو که یادت نمیاد دیشب چیکار کردی
_واقعا یادم نمیاد
اشکی:نمیدونم
_چراااا؟؟؟؟؟
اشکی:این حافظه من بعضی وقتا مشکل پیدا میکنه و خیلی خوب چیزا یادم نمیاد و امشب هم از اون موقع هاست. حالا فکر میکنم اگه یادم اومد بهت میگم
بعدم رفت بیرون
آخه آدم چقدر میتونه بیشعور باشه چقدر؟؟؟؟؟؟؟
بعدم صدای در اومد که این اشکی رفت از خونه بیرون. حتما دوباره رفت پیش دوست دختر تو ساختمونش هه
^^^^^^^^^^^^^^^
(((دنیای کل)))
برای چند ثانیه منتظر شد تا تماس وصل شد
اژدهای دیوونه:سلام دایی
دایی:سلام
اژدها:چه خبر دایی؟
دایی:اگه دوباره به من زنگ زدی که بهت پرونده جدید بدم. بگم که نمیدم
اژدها:چرااااا؟
دایی:هنوز تو پرونده قبلی هیچ پیشرفتی نداشتی پیشرفت که کردی بهت یه ماموریت جدید میدم
اژدها:پرونده قبلیت خیلی مزخرفه دایی اگه شما جرئت انجامشو نداشتی من داشتم ولی اونقدری که شما میگفتی جالب نبود. پس یه ماموریت جدید بهم بده
دایی:فعلا نمیشه
اژدها:پس خودم میرم پیش تیمسار
دایی:نکنه میخوای هویتت لو بره؟
اژدها:اگه میخوای نرم بهم ماموریت جدید بده
دایی:خیلوخب فعلا صبر کن
اژدها:این یکی واقعا سخت باشه ها
دایی:خیلوخب خدافظ
اژدها:خدافظ))
^^^^^^^^^^^^^
اشکی:آرام بلند شو آراااااااام
به زور لای چشمامو باز کردم که یه سوسک خیلی بزرگ روی تخت بود جیغ کشیدم و سریع بلند شدم و گوشه ی تخت وایساده
_اشکان کمکم کن رو بالشت یه سوسک بزرگه😱
اشکی:عزیزم یکی هم روی موهاته😜
سریع موهامو تکون دادم
_دارم دیوونه میشم بر دارش زود
اشکی:باشه الان میگیرمش
_ببرش بیرون زود
اشکی:چرا بندازمش بیرون این که خیلی بامزست ببین😁
برگشتم سمتش که سوسکه رو گرفته بود دستش و داشت ماچش میکرد
_واقعی نبود!!؟
اشکی:فکر نکنم😁
برزخی نگاش کردم و رفتم سمتش حالا که رو تخت وایساده بودم یه ذره ازش بلند تر بودم و این دفعه من از بالا بهش نگاه میکردم
_خیلی بیشعوری میدونستی؟
اشکی:میدونم ولی خودمونیم روزمو شاد کردی با این واکنشت😄
_ایششششششش حالا نوبت منم میرسه
اشکی:منتظرم حالام آماده شو برو دانشگاه
با این حرفش یاد امیر افتادم پس بهتر بود که فعلنه نرم
_فعلا حوصله ندارم
اشکی که متوجه تغییر حالتم شد گفت:

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان نقطه سر خط pdf از gandom_m

  خلاصه رمان :       زندگیم را یک هدیه می دانم و هیچ قصدی برای تلف کردنش ندارم هیچگاه نمی دانی آنچه بعدا بر سرت خواهد آمد چیست… ولی کم کم یاد خواهی گرفت که با زندگی همانطور که پیش می آید روبرو شوی. یاد می گیری هر روز، به همان اندازه برایت مهم باشد. و هر وقت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شب از ستاره ها تنها تر است به صورت pdf کامل از شیرین نورنژاد

            خلاصه رمان :   مقدمه طرفِ ما شب نیست صدا با سکوت آشتی نمی‌کند کلمات انتظار می‌کشند من با تو تنها نیستم، هیچ‌کس با هیچ‌کس تنها نیست شب از ستاره‌ها تنهاتر است… طرفِ ما شب نیست چخماق‌ها کنارِ فتیله بی‌طاقتند خشمِ کوچه در مُشتِ توست در لبانِ تو، شعرِ روشن صیقل می‌خورد من تو

جهت دانلود کلیک کنید
رمان عصیانگر

  دانلود رمان عصیانگر خلاصه : آفتاب دستیار یکی از بزرگترین تولید کنندگان لوازم بهداشتی، دختر شرّ و کله شقی که با چموشی و سرکشی هاش نظر چاوش خان یکی از غول های تجاری که روحیه ی رام نشدنیش زبانزد همه ست رو به خودش جلب میکنه و شروع جنگ پر از خشم چاوش خان عشق آتشینی و جنون آوری

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان او دوستم نداشت pdf از پری 63

  خلاصه رمان :   زندگی ده ساله ی صنم دچار روزمرگی و تکرار شده. کاهش اعتماد به نفس ، شک و تردید و بیماری این زندگی را به مرز باریکی بین شک و یقین می رساند. صنم برای رسیدن به ارزشهای ذاتی خود، راه سخت و پرتشنجی در پیش گرفته !     پایان خوش     به این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خاطره سازی

    خلاصه رمان:         جانان دختریِ که رابطه خوبی با خواهر وبرادر ناتنی اش نداره و همش درگیر مشکلات اوناس,روزی که با خواهرناتنی اش آذر به مسابقه رالی غیرقانونی میره بعد سالها با امید(نامزدِ سابقِ دوستش) رودررو میشه ,امید بخاطر گذشته اش( پدر جانان باعث ریختن ابرویِ امید و بهم خوردنِ نامزدیش شده) از پدرِ جانان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیلوفر آبی

    خلاصه رمان:     از اغوش یه هیولابه اغوش یه قاتل افتادم..قاتلی که فقط با خشونت اشناست وقتی الوده به دست های یه قاتل بشی،فقط بخوای تو دستای اون و توسط لب های اون لمس بشی،قاتل بی رحمی که جذابیت ازش منعکس بشه،زیبایی و قدرتش دهانت رو بدوزه و اون یا گردنت رو می شکنه یا تورو به

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
15 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
2 سال قبل

ای بابا برو روی امیر رو کم کن 😏 

ثنا
ثنا
2 سال قبل

 😂  😂  😂  😂 واییی خدا از دست این دوتا

ربکا
ربکا
2 سال قبل

لطفااااااا پارت بزارید😐😐😐😐😐

بهار
بهار
2 سال قبل

چرا پارت نمیزارید

نیلی
نیلی
2 سال قبل

چرا پارت نمیفرستی 🙄 
ای خدااااا

M.h
M.h
2 سال قبل

دیروز پارت نزاشتین امروزم که خبری نیست یعنی چی؟؟؟؟؟

....
....
2 سال قبل

 :wpds_cry:  :wpds_sad: 

خواننده رمان
خواننده رمان
2 سال قبل

دیروز چرا پارت جدید نذاشتید؟

M.h
M.h
پاسخ به  خواننده رمان
2 سال قبل

پارتتتتتتتتتتت

غزال
غزال
2 سال قبل

اژدها کیه😐

ARMY
ARMY
پاسخ به  غزال
2 سال قبل

اشکی همون اژدهاعه دیگه😐😐😶😶

M.h
M.h
پاسخ به  غزال
2 سال قبل

مگه نخوندی از اول؟
تو پارت اول حرف زده درموردش

M.h
M.h
2 سال قبل

بالاخره از اژدها حرف زد🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩💃🕺💃🕺💃🕺💃🕺💃🕺💃🕺💃🕺💃🕺💃🕺💃🕺💃🕺💃🕺

فاطمه
فاطمه
2 سال قبل

میشه یکم طولانی باشه یا دوتا پارت بزاری؟

ربکا
ربکا
2 سال قبل

خیلی قشنگ بود

دسته‌ها
15
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x