رمان قایم موشک پارت 10 - رمان دونی

 

 

پشت در تراس می‌ایستم.

آروم در رو هول می‌دم و از لای در بهش نگاه می‌کنم.

کلافه توی تراس قدم‌رو می‌زنه و دستشو تند و تند توی موهاش می‌کشه.

 

– گفتم زنگ نزن نگفتم؟

 

منتظر می‌مونه دختره جوابشو بده.

اولین باره تو زندگیم که احساس می‌کنم هرلحظه ممکنه از شدت کنجکاوی ترک بخورم.

 

– خب به من چه؟ گریه نکن.

 

فکر کنم دختره همینطوری به گریه کردن ادامه می‌ده که امیر نچ کلافه‌ای می‌کشه و این سری بلند تر می‌گه:

 

– پریس می‌گم گریه نکن!

 

اخماش بیشتر توی هم می‌ره.

نمی‌دونم دختره چی می گه که این مسالمت آمیز می‌گه:

 

– باشه… باشه. خیلی خب شب میام. تمومش کن.

 

دستم دور لیوان آب پرتقال مشت می‌شه.

یه نفس آب پرتقال رو سر می‌کشم و با ذکر مجدد:

 

– کارد بخوره به شکمت.

 

با همون لبخند ملیحم به آشپزخونه برمی گردم‌.

کاش مامان و زندایی زودتر برن تا من دهن امیر رو آسفالت کنم…

 

 

 

بالاخره بعد از دوساعت طاقت فرسا مهمونا می‌رن.

امیر خودش رو روی مبل پهن می‌کنه و با گوشیش بازی می‌کنه…

از وقتی صحبت تلفنیش رو شنیدم، هی هروری می‌ره و هرکاری می‌کنه با چشمام تیکه پاره‌ش می‌کنم.

دیگه صداش درمیاد.

چشمای خمارشو طلبکار بهم می‌دوزه:

 

– چی‌ می‌خوای دیارا؟

 

جوابشو نمی‌دم و درعوض بیشتر با چشمام تیکه پاره‌ش می‌کنم.

نفسشو خسته بیرون می‌فرسته و زیر لب می‌گه:

 

– خدایا از دست این زن ها به خودت پناه می‌برم.

 

توقع نداره بشنوم.

اما هم می‌شنوم، هم منظورش از زن‌ها رو می‌فهمم.

از روی اپن یه پرتقال برمی‌دارم و بدون درنگ و پشیمونی می‌زنم تو سرش.

 

دستشو می‌ذاره رو پیشونیش و دادش بلند می‌شه:

 

– چته وحشی؟

 

از پشت اپن بلند می‌شم و انگشت اشاره‌م رو سمتش می‌گیرم.

با عصبانیت داد می‌کشم:

 

– تو هم یه آشغال دو دره باز بیناموسی! از شلغم کمتری! کاش با سرخس ازدواج کرده بودم… شعورش از تو بیشتر بود!

 

 

 

چشماش از حدقه بیرون می‌زنه.

درمونده می‌گه:

 

– الان می‌شه والا حضرت بگن من چه شکری خوردم؟

 

چپ چپ نگاهش می‌کنم و سمت اتاقم قدم برمی‌دارم.

 

– به من هیج ربطی نداره. دخترباز کثیف. شغال پست!

 

مات مبهوت نگاهم می‌کنه.

در اتاق رو محکم می‌کوبم بهم.

 

صدای خنده هیستیریکش به گوشم می‌خوره.

 

– شفات هم نمی‌ده راحت شیم!

 

جوابشو نمی‌دم.

گوشیم رو درمیارم و با آدرس جدید، فقط برا خودم غذا سفارش می‌دم.

نیم ساعت بعد زنگ در بلند می‌شه.

مثل جت از اتاق می‌رم بیرون و غذا رو تحویل می‌گیرم.

می‌شینم رو بروش و با ذکر هزارم:

 

– کارد بخوری!

 

درپوش غذام رو باز می‌کنم.

تو سکوت بهم خیره شده.

هنوز باورش نشده واسه اون سفارش ندادم.

دو به شک می‌پرسه:

 

– کو مال من؟

 

 

 

با دهن پر نگاهش می‌کنم.

شونه بالا می‌ندازم و دوباره به خوردنم ادامه می‌دم.

دندوناشو بهم فشار می‌ده.

 

– تو یزیدی! بخدا صد رحمت به یزید… کافر نامسلمون.

 

با تمسخر سرمو به نشونه تایید تکون می‌دم.

دوباره با دهن پر می‌گم:

 

– آره تو خوبی… جلبک.

 

با چشم ریز شده نگاهم می‌کنه.

 

– دیارا خودت داری اعلام جنگ می‌کنی ها… بعد یه طوری شد گریه نکنی بدو بدو بری خونه عمه بگی امیر اوخم کرده!

 

با نگاهی تحقیر آمیز سر تا پاش رو از نظر می‌گذرونم.

 

– چه غلطا…مال این حرفا نیستی.

 

لبخند غلیظ و از سر حرصی روی لبش می‌شونه.

 

– دیگه مال این حرفا هستم یا نه رو بعدا نشونت می‌دم. فقط یادت باشه خودت شروع کردی!

 

شکلکی واسش درمیارم و ادامه غذامو می‌خورم.

صدای زنگ گوشیش بلند می‌شه.

از صبح تاحالا به گوشیش آلرژی گرفتم.

دستم تو هوا خشک می‌شه و بر و بر نگاهش می‌کنم.

جواب می‌ده:

 

– الو؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان با هم در پاریس

  خلاصه رمان:     داستانی رنگی. اما نه آبی و صورتی و… قصه ای سراسر از سیاهی وسفیدی. پسری که اسم و رسمش مخفیه و لقبش رباته. داستانی که از بوی خونی که در گذشته اتفاق افتاده؛ سر چشمه می گیره. پسری که اومده تا عاشق کنه.اومده تا پیروز شه و ببره. دختری که سر گرم دنیای عجیب خودشه.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی

  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم پیدا میکنن‌. حالا اون جدا از کار و دستور، یه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لانه‌ ویرانی جلد دوم pdf از بهار گل

  خلاصه رمان :         گلبرگ کهکشان دختر منزوی و گوشه گیری که سالها بابت انتقام تیمور آریایی به دور از اجتماع و به‌طور مخفی بزرگ شده. با شروع مشکلات خانوادگی و به‌قتل رسیدن پدرش مجبور می‌شود طبق وصیت پدرش با هویت جدیدی وارد عمارت آریایی‌ها شود و بین خانواده‌ای قرار بگیرد که نابودی تنها بازمانده کهکشان

جهت دانلود کلیک کنید
رمان تابو
رمان تابو

دانلود رمان تابو خلاصه : من نه اسم دارم نه خانواده، تنها کسی که دارم، پدرمه. یک پدر که برام همه کار کرده، مهربونه، دلرحمه، دوست داشتنیه، من این پدر رو دوست دارم، اون بهم اسم داد، بهم شخصیت داد، اون بهم حس انتقام داد. من این پدر رو می‌خوام بکشم، من پاییز عزیزنظامم که قصد قتل پدر کردم. این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان معشوقه پرست

    خلاصه رمان :         لیلا سحابی، نویسنده و شاعر مجله فرهنگی »بانوی ایرانی«، به جرم قتل دستگیر میشود. بازپرسِ پرونده او، در جستوجو و کشف حقیقت، و به کاوش رازهای زندگی این شاعر غمگین میپردازد و به دفتر خاطراتش میرسد. دفتری که پر است از رازهای ناگفته و از خط به خطِ هر صفحهاش، بوی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آتش و جنون pdf از ریحانه نیاکام

  خلاصه رمان:       آتش رادفر به تازگی زن پا به ماهش و از دست داده و بچه ای که نارس به دنیا میاد ولی این بچه مادر میخواد و چه کسی بهتر و مهمتر از باده ای که هم خاله پسرشه هم عشق کهنه و قدیمی که چندین ساله تو قلبش حکمفرمایی می کنه… به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مریم موسوی
مریم موسوی
1 سال قبل

هفته‌ی یه بار پارت میزارین و اونم دوتا خط نمیشه؛ چه وضعشه اخه

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x