رمان قایم موشک پارت 21 - رمان دونی

 

 

– من به گور هفتاد و هفت جدم بخندم اگه با تو جرات رو انتخاب کنم.

 

لبخندم کش میاد.

 

– راه گریزی نیست عزیزم…

 

تسلیم شده نگاهم می‌کنه و به عنوان حرف آخر می‌گه:

 

– اوکی… اوکی… ولی یادت باشه بعد از من تو باید جرات رو بری!

 

یکم می‌ترسم ولی خب نه اونقدری که بی خیال عذاب دادنش شم.

به ظاهر بی تفاوت بلند می‌شم و در یخچال رو باز می‌کنم.

کار خاصی مد نظرم نیست اما دلم می‌خواد در حد امکان یه چیز منزجر کننده یا پاره کننده بدم بخوره.

دیگه فعلا کار ندارم چه بلایی قراره سرم بیاره.

سس تند رو برمی‌دارم.

چشمش گرد می‌شه.

 

– امیر سگ. بخدا دهنتو سرویس می‌کنم.

 

تای ابرویی بالا می‌ندازم.

نباید تهدیدم می‌کرد!

در نهایت بی وجدانی یه دونه کیک فنجونی هم برمی‌دارم.

هرلحظه ممکنه چشم دیارا بیفته کف پارکتا…

بی حال می‌ناله:

 

– خیلی پستی!

 

یه ابرو دیگه‌م هم بالا می‌پره و پاکت شیر رو برمی‌دارم.

الان کاملا متوجه شدم هر حرفی که بزنه بیشتر می‌ره تو پاچه خودش.

تصمیم گرفت خفه شه و منم بهش لطف کردم چیز دیگه‌ای از یخچال برنداشتم.

 

 

 

– یه کاسه بذار جلوت…

 

با چشماش التماسم می‌کنه این حرکت ناجوانمردانه رو سرش نزنم.

ولی زهی خیال باطل!

جوانمرد دیدی سلام منم بهش برسون دیارا جون.

یکم شیر می‌ریزم تو کاسه.

سس تند رو می‌زنم رو کیک و می‌دم دست دیارا.

 

– یه گاز از این قسمت که سس داره بزن، پشت سرشم سریع شیرو بخور سه دقیقه تو دهنت نگه دار بعد قورت بده.

 

لبشو محکم گاز می‌گیره.

هرلحظه ممکنه اشکش درآد.

از تو چشماش یه پوستت کنده‌س خاصی می‌خونم.

ولی خیلی توجه نمی‌کنم.

چون من سرش حرکت بزنم و نزنم پوستمو می‌کنه، پس چه بهتر که با جیگری خنک شده پوستم کنده شه.

 

– وقتو تلف نکن ساعت گرفتم… زود باش سرباز!

 

با بغض یه گاز از کیک فنجونی با سس تندش می‌زنه و بعد سریع شیر رو برمی‌داره یه قلپ می‌خوره.

از حالت صورتش به قهقهه می‌افتم.

 

–  شبیه این استیکرا شدی… صورتت سبز اسهالی شده!

 

می‌دونم اون ترکیبی که تو دهنشه به قدر کافی حال بهم زن هست.

بعد منم دارم با کلمات چندش حالشو بیشتر بهم می‌زنم و مثل یه مریض روانی، کاملا هم از وضعیت راضیم!

از چشماش اشک میاد.

کنجکاو می‌پرسم:

 

– اشک سوختنه یا حالت تهوع؟

 

 

 

تند تند پلک می‌زنه و چشمش رو از روی ساعت برنمی‌داه.

منتظره فقط سه دقیقه تموم شه تا پوست از تنم بکنه.

 

– دیارا احساس نمی‌کنی یکی استفراغ کرده تو دهنت؟

 

عق می‌زنه که سریع می‌گم:

 

– اگه بیاریش بیرون سه دقیقه دیگه باز باید بکنیش تو دهنت!

 

می‌خواد قورتش بده که دوباره می‌گم:

 

– اگه قورتش بدی هم باید باز از اول سه دقیقه بکنی تو دهنت!

 

و سر زندگیم شرط می‌بستم اگه از دستش برمیومد کل سس تند و شیر و کیک رو می‌کرد تو دهنم.

گریه نمی‌کنه ولی از چشماش تند تند اشک میاد.

عاجزانه به ساعت زل زده و هنوز یک دقیقه باقی مونده‌.

سعی می‌کنم این یک دقیقه‌ی آخر رو براش زجر آور تر از چیزی که هست بکنم.

 

– دیارا بو ترشی نمی‌ده؟ گرم نیست؟ مثل استفراغی که تازه از دهن…

 

امون نمی‌ده حرفم تموم شه، پاکت شیر رو تو صورتم خالی می‌کنه.

با دهن باز نگاهش می‌کنم و شیر از سر و صورتم چکه می‌کنه.

بق کرده دستی به چشمام می‌کشم و می‌گم:

 

– یادم رفته بود چه وحشی‌ای هستی… تموم شد قورتش بده.

 

با بدبختی قورتش می‌ده.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 2 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ۲۸ گرم به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه

    خلاصه رمان:   راحیل با خانواده عمش زندگی میکنه شوهر عمش بخاطر دزده شدن ۲۸ گرم طلا راحیل قرار بندازه زندان و راحیل مجبور میشه خونش بده اجاره و با وارد شدن شاهرخ خسروانی داستان وارد معمایی میشه که ….     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال

جهت دانلود کلیک کنید
رمان تاوان یک روز بارانی

  دانلود رمان تاوان یک روز بارانی خلاصه : جانان توسط جاوید اجیر میشه تا با اغواگری هاش طوفان رو خام خودش کنه و بکشتش اما همه چی زمانی شروع میشه که جانان عاشق مردونگی طوفان میشه و…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اتانازی به صورت pdf کامل از هانی زند

  خلاصه رمان:   تو چند سالته دخترجون؟ خیلی کم سن و سال میزنی. نگاهم به تسبیحی ک روی میز پرت میکند خیره مانده است و زبانم را پیدا نمیکنم. کتش را آرام از تنش بیرون میکشد. _ لالی بچه؟ با توام… تند و کوتاه جواب میدهم: _ نه! نه آقا؟! و برای آن که لال شدنم را توجیه کرده

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اوژن pdf از مهدیه شکری

    خلاصه رمان :       فرحان‌عاصف بعد از تصادفی مشکوک خودخواسته ویلچرنشین می‌شه و روح خودش رو به همراه جسمش به زنجیر می‌کشه. داستان از اونجایی تغییر می‌کنه که وقتی زندگی فرحان به انتقام گره می‌خوره‌ به طور اتفاقی یه دخترسرکش وارد زندگی اون میشه! جلوه‌ی‌ بهار یه دختر خاصه… یه آقازاده‌ی فراری و عصیانگر که دزدکی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد

  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه و غافل از اینکه امیرحافظ به سس خردل حساسیت داره

جهت دانلود کلیک کنید
رمان بوسه گاه غم

  دانلود رمان بوسه گاه غم   خلاصه : حاج خسرو بعد از بیوه شدن عروس زیبا و جوونش، به فکر ازدواج مجددش میفته و با خواستگاریِ آقای مطهری، یکی از بزرگترین باغ دارهای دماوند به فکر عملی کردن تصمیمش میفته که ساواش، برادرشوهر شهرزاد، به شهرزاد یک پیشنهاد میده، پیشنهادی که تنها از یک عشق قدیمی و سوزان نشأت

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Xadi
Xadi
1 سال قبل

لایک

Tamana
1 سال قبل

مسخره😐

Yasna
Yasna
1 سال قبل

چقدر رو اعصابی امیرررر
بخدا اگه شوهر من بودی میکشتمت😂

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x