9 دیدگاه

رمان مانلی پارت 1

4.3
(24)

#پارت_1

•┄┄┄┄┄┅•🦋•┅┄┄┄┄┄•.‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎

‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎

 

 

دامن لباس عروسی که به سلیقه‌ی خودم نبود و نمی‌دانم در این مدت کم چگونه فراهم کرده بودند را مرتب کردم و با چشم‌هایی بسته نفس سنگینی کشیدم.

 

به این فکر می‌کردم بعد از امروز قرار است چطور زندگی کنم و چه‌گونه سرم را بالا بگیرم!

 

لبه‌ی لباس را از روی سینه بالاتر کشیدم تا پوست کبودم که حاصل عشق بازی با او بود نمایان نشود.

 

هیچ‌کداممان نیاز به یک رسوایی جدید نداشتیم!

 

بالاخره بعد از چند دقیقه که ساعت‌ها طول کشید؛ مامان زهره وارد اتاق شد و با چشم‌هایی سرخ شده نگاهم کرد.

_آماده‌ای دخترم؟

 

چنگی به دامن لباسم زدم و لرزیدم، نه از سرما بلکه از ترس و درد!

 

از جایم بلند شدم و به سمتش به راه افتادم.

 

بازویم را گرفت و مرا به سوی سفره‌ی عقد کوچک وسط اتاق کشاند.

 

جمعیت آنقدر کم بود که انگار دخترکی سیاه بخت را عروس می‌کردند!

 

دندان‌هایم را به هم فشردم و به مردی که منتظر نگاهم می‌کرد چشم دوختم.

 

قدم به قدم به سفره‌ی عقد و به مرد رو به رویم نزدیک شدم و تلاش کردم تا کسی ردهای به‌جا مانده از کبودی را روی تنم نبیند.

 

چشمم به فرشته که افتاد با اخم و چهره‌ای درهم از من رو برگرداند.

 

حق داشت حتی برای خودم هم آدم متعفنی بودم.

 

دوباره چشمانم را به سمت سفره‌ی عقد و نگاه منتظرش برگرداندم.

 

با همان نگاه خیره کنارش روی صندلی نشستم…

 

عاقد که شروع به خواندن عقد کرد عقل از سرم ربوده شد و ذهنم به گذشته سفر کرد!

به روزهایی که مرا تا پای این سفره کشاند!

 

 

‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‌

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 24

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…
اشتراک در
اطلاع از
guest

9 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
.........Aramesh.....
.........Aramesh.....
11 ماه قبل

ای ندایی زود زود پارت بده رمانت قشنگه موفق باشه گلم😘🥰

آدلن
آدلن
11 ماه قبل

بعله بازم یه عضو دیگه از این سایت میاد یه رمان چرت مینویسه بقیه دوستاش میان میگم عالیه بعد ما وقتی پیام میدیم رمان بزاریم نه سایت شلوغه برین تو مد وان
انگار رمان اینا چه گهی است

ولی فکر نکنم جرات تایید داشته باشین

𝖌𝖍𝖆𝖟𝖆𝖑
𝖌𝖍𝖆𝖟𝖆𝖑
پاسخ به  آدلن
11 ماه قبل

خب نخون اسلحه نذاشتن بخونی ک بعدم مگه قراره همه سلیقه ها مث هم باشه شاید ی سری دوس دارن

آخرین ویرایش 11 ماه قبل توسط 𝖌𝖍𝖆𝖟𝖆𝖑
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  آدلن
11 ماه قبل

ب جز رمان نغمه دل که نویسندش یکسال پیش وقت گرفته تا رمانشو بزاره،،همه رمانایی که دارن منتشر میشن تو سایت، نویسندشون چندین رمان معروف دارن…..
گفتم اونایی که اولشونه تشریف ببرن مد وان،، برای شروع اینجا گزینه مناسبی نیست…

سارا
سارا
پاسخ به  آدلن
11 ماه قبل

عزیزم اگر نویسنده ای بدون براهمه عزیزی قلمت مبارک ذهن قشنگی که میارش همراهت رو برگه ها ولی اینو خوب بدون دورت بگردم همیشه شما که اهل ادبی با احترام برخورد کن حیفت نباشه با لحن تند خدا ناکرده جواب تند بگیری ودورازجون دلت بشکنه جونم ،الهی همیشه موفق باشی ورماانت خونده بشه ومورد تایید مخاطبات قراربگیره بزودی

P:z
P:z
پاسخ به  آدلن
11 ماه قبل

عزیز دلم یه مدتی بود که فاطمه جون رمان همه رو میذاشتن تو این سایت که فکر میکنم متوجه شده باشید بعضی از همون رمان ها باعث به هم ریختن نظم سایت شدن و هنوز پارت آخر ندارن و این اصلا برای یه سایت معتبر خوب نیست
برای همین یه سایت دیگه طراحی کردن که هم نویسنده ها منتظر شروع رمان نباشن و هم دوستان دیگه، به تازه کار ها نظر بدن و باعث پیشرفتشون بشن که به نظر من خیلی هم خوبه
خیلی دلم میخواد رمانتون رو بخونم و با قلمتون آشنا بشم
اما به عنوان یه دوست بگم که این عضو هایی که شما میگین میان میگن عالیه و اینا …همشون و همه مون با احترام گذاشتن به هم، دوست هم شدیم و از نظر من احترام خیلی در تاثیر گذار بودن رمان تاثیر داره
این طرز برخورد اصلا برای شما که هنرمندی درست نیست گلم
ممنونم

Fateme
Fateme
پاسخ به  آدلن
11 ماه قبل

ببین تو وقتی رمان رو بخونی متوجه قلم خوبش میشی ربطی به دوست بودن و فلان نداره خیلیا بحز ما ها که دوستشیم زیر رمان هاشون کامنت میدادن بعدا اول از همه شعور و شخصیت یه نفره که مشخص میکنه تا چه حد سطحش به یه نویسنده میخوره شما که داری توهیین میکنی معلومه از چه سطح بالایی برخورداری

دسته‌ها

9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x