5 دیدگاه

رمان مانلی پارت 5

4.2
(9)

#پارت_5

•┄┄┄┄┄┅•🦋•┅┄┄┄┄┄•

 

نریمان به آرامی خندید.

_دقیقا به‌خاطر همین در نزدم.

 

عمه چپ چپی نگاهش کرد.

_هی من هیچی نمی‌گم حیا رو قی کرده یه‌ذره بچه… نامی کجاست؟

 

نریمان نگاهی به عقب انداخت و من آب دهانم را با صدا قورت دادم.

_توی باغ داره با تلفن حرف میزنه. گفت کلی کار روی سرش ریخته چرا دستش رو کشیدی و آوردیش؟ من میاوردمت دیگه.

 

عمه پشت چشمی برایش نازک کرد.

_من جونم رو دست تو یکی نمیدم بچه.

نامی هم بذار دو روز از اون خونه و شرکت دل بکنه بیاد بیرون یه بادی به سرش بخوره!

 

روی مبل تک نفره نشستم و نفس راحتی کشیدم.

 

کاش اجازه می‌دادند در راه همان خانه و شرکت فکستنی‌اش دفن شود تا این که به اینجا بیاید و با نگاه‌های تیزش گوشت تن آدم را آب کند!

_مانلی مادر؟ بیا آشپرخونه کمک من!

 

نگاهم به سوی فرشته چرخید که سریع دست‌هایش را بالا برد.

_تورو صدا زد.

 

لب‌هایم را به‌هم فشردم و به سمت آشپزخانه به راه افتادم.

 

به محض این که وارد شدم نیشگون محکمی از بازویم گرفت که صدای جیغ بلندم در خانه پیچید.

 

صدای نگران عمه باعث شد به تمارض ادامه بدهم تا مامان زهره دست از سرم بردارد.

_مانلی عمه؟ چیشد؟

 

با صدای پر بغضی داد زدم: چیزی نیست خوردم زمین عمه.

 

مامان زهره کفگیر در دستش را به سمتم گرفته و حرصی نالید: ذلیل شی بچه چرا جیغ می‌کشی؟ تیر که نخوردی!

واسه من فیلم بازی نکن اینا که برن به حسابت می‌رسم.

 

نگاهی به سرتاپایم انداخته و بدتر از قبل ادامه داد: این کوفتی چیه تنت کردی شبیه کولیا شدی برو عوض کن ببینم.

 

خودم را پشت اوپن پنهان کرده و سینی چای راه میان دستانم گرفتم.

_عوض نمی‌کنم به این قشنگی در ضمن این طیف رنگ نارنجی و لیمویی الان مده!

 

دستش که بالا رفت سریع سینی چای را به سمتش گرفتم.

_ببین چای دستمه بزنی میریزه پایین همه فنجون‌هات می‌شکنه!

هنوز قسطش تموم نشده. پای منم می‌سوزه لکش می‌مونه به قول خودت می‌شم سگ پاسوخته و…

 

با دیدن ساق پای لختم هینی کشید.

_حداقل برو یه جوراب شلواری اون زیر بپوش. داییت ببینه دست می‌ندازه تو اون موهای وزت دور تا دور باغ می‌چرخونتت.

 

همان طور که به سمت در می‌رفتم شانه‌ای بالا انداختم.

_سعی می‌کنم نبینه… همین مونده جلوی اون سیمای میمون جوراب شلواری پام کنم.

 

اهمیتی به غرهایش ندادم و با سینی چای از آشپزخانه بیرون زدم.

 

با دیدن نامی که انگار تازه وارد شده بود چند لحظه مکث کردم و نوک بینی‌ام به خارش افتاد!

 

با قدم‌های بلند اول به سمت عمه رفته و چای را رو به رویش گرفتم.

 

لبخندی زد و با تشکری دستم را رد کرد!

 

چشمی چرخاندم.

 

چرا یادم رفته بود عمه معمولا قهوه می‌نوشد؟

 

نفر بعدی نامی بود همین که سرم را بالا گرفتم با دیدن نگاه خیره‌اش کمی جا خوردم.

اشاره‌ای به سینی زدم.

_بفرمایید چای…

 

‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎

‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‌l🦋‌⃤

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 9

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 3 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 4 (5)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…
اشتراک در
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Niki
Niki
10 ماه قبل

مرسی ندایی 🥰💋
این پارت قشنگ بود 😍
نمی دونم چرا مغزم میگه که نریمان و مانلی قرار باهم در اینده ی نزدیک ازدواج کنن !😜

Niki
Niki
پاسخ به  neda
10 ماه قبل

هوراااااا 🎊💃🏻🕺🏻🥳
من که بی نهایت منتظرم 😁😄

𝖌𝖍𝖆𝖟𝖆𝖑
𝖌𝖍𝖆𝖟𝖆𝖑
10 ماه قبل

نمیدونم چرا از نریمان خوشم اومده از همین اول
فک کنم شخصیت فانی داشته باشه

Fateme
Fateme
10 ماه قبل

قشنگه(:

دسته‌ها

5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x