رمان ناسپاس پارت 131

5
(1)

 

قدم زنان دوباره به سمتم اومد.

 

*

 

*

روی پاهام نشست و دستهاش رو دور گردنم انداخت درحالی که فقط لباس زیرش پاش بود.

یه شورت توری سفید …

 

باسنش رو به پاهام مالوند تا منو تحریک تر بکنه.

چشمهاش رو بست و دوباره ازم لب گرفت.

دستهام روی کمرش نشستن.

پوست تنش داغ بود و نرم و لمس بدنش برای هرکسی میتونست همراه با لذت باشه.

بدون اینکه لبهام رو رها بکنه و باگرفتن دستهام اونارو گذاشت روی سینه هاش و خودش به بدنش فشارشون داد.

من هنوزم هم در مورد انجام اینکارها مردد بودم هر چند این همون دختری بود که ارزوی یافتن و بوسیدنش رو داشتم.

سینه های بزرگش رو به آرومی فشار دادم که لبمو رها کرد و خودش رو به عقب خم کرد.

گردنش رو بوسیدم و اون بوسه ها رو تا روی سینه هاش ادامه داد.

سرش رو بیشتر به عقب خم شد و آبشار موهاش آویزون شدن…

زبونمو رو سیبک گلوش کشیدم و مسیر بوسه هام رو تا روی سینه اش ادامه دادم.

لبهاش رو از هم باز کرد و با بستن چشمهاش گفت:

 

 

-آااااه….چه خوب میبوسی…

 

 

صدای آه کشیدنش قاطی صدای بوسه های من شد.

 

دستشو لای موهام فرو برد و اهش عمیقتر شد و با لحنی که نشون میداد داغ  شده گفت:

 

 

-آه ادامه بده…ادامه بده…

 

 

 

انگار ور رفتن با سینه هاش قسمت مورد علاقه اش بود چون وقتی داشتم اینکارو براش انجام میدادم اون بلند تر از قبل اه و ناله میکرد.

وقتی داشتم اینکارو انجام میدادم دستمو گرفت و گذاشت رو قسمت ممنوعه ی بدنش..

درست روی شورت توریش!

دست از میک زدن سینه هاش برداشتم و با عقب بردن سرم بهش خیره شدم.

توقف حرکاتم باعث شد بگه:

 

 

-ادامه بده! من خودم میخوامش

 

 

پیشروی بیشتر از این درست نبود ولی انگار اون خلاف من فکر میکرد چون گفت:

 

 

-ما میتونیم بیشتر از اینها پیش بریم…

 

 

اینو گفت و دستمو از داخل لباس زیر خودش رد کرد و روی واژ*نش گذاشت.

خودش دستمو عقب و جلو کرد و با حالتی لوند گفت:

 

 

-اووووف…

 

 

مکث کرد و لوند تر از قبل گفت:

 

 

-به خاطر تو به این حال افتاده…

 

 

حرکاتش، کارهاش، نوع اه و ناله هاش درست شبیه به یه پورن استار بود.

شبیه به کسی که سالهاس شغل شریفش دادن باشه!

قطعا و بی شک سلدا شبیه یه دختر ناشی نبود.

ناشی یعنی ساتو…کسی که وقتی میبوسیدش لپهاش گل میفتاد واونقدر دستپاچه میشد که به فرار از زیر بدنت فکر میکرد!

نه اون حالت خوب بود و نه این حالت…

 

 

بهترین خبری که یه پسر میتونست در مورد دوست دخترش بشنوه و ببینه اینه که اون دختر تو مسائل جنسی حرفه ای باشه درست مثل سلدا اما من اعتراف میکردم که اصلا دلم نمیخواست فکر کنم اون تو انجام این چنین کارهایی یه حرفه ایه..

 

دستم هنوز رو بدنش بود و خودم درجنگ و تردید باخودم درحالی که طبیعتا تو همچین شرایطی من باید از خودم ببخود میشدم که خب نشده بودم.

آره…داغ شدن من طبیعی  بود.

من باید به جون تن صک*صیش میفتادم نه اینکه عین ماست فقط تماشا کنم.

مچم رو گرفت و دستمو بیرون اورد .

لیخند لوندی زد و بعد زبونشو از دهن بیرون آورد و رو کف دستم بالا و پایینش کرد و انگشتای خیسمو در برابر چشمهام لیس زد.

نفسم تو سینه حیس شد.

آهسته اسمش رو نجوا کردم و گفتم:

 

 

-سلدا من…

 

 

حتی نزاشت حرفمو ادامه بدم.

خیلی زود از روی پاهام اومد پایین و گفت:

 

 

-اووووف!دیگه اینطور نمیشه…

 

مکث کرد با لوندی قری به بدنش داد و گفت:

 

 

-همیشه اصل مطلب مهمتره

 

 

اینو گفت وبه سمت تخت رفت.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بی نام
بی نام
1 سال قبل

نویسنده جان چرا پس پارت نمیگذاری؟؟

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x