167 دیدگاه

رمان نغمه دل پارت32

4.3
(4)

یک هفته بعد

جلوی تیوی نشسته بود و داشت لواشک میخورد

دور مبل پر شده بود از پوسته لواشک

اخرین لواشکی که داشت داخل دهنش میزاشت رو از دستش قاپیدم

عین جوجه اردکای زشت اخمی کرد

_چرا گرفتیش؟

_مائده بچم ضعف کرد بسه دیگه یه نگاه به دور و برت بکن عوض اینا مغز پسته بخور

_علی جونم خب من فقد میلم به اینا میره اونی که تو دستته هم برای منه خیلیم دلم میخاد بخورمش

_بلای جون بنظرت من بچم؟ نمیدم پس الکی باهام بحث نکن

_لطفاا

چشاشو کرد گربه شرک تا بلکه جواب بده

_با اینکارت فقد خطر برای خودت به جونت میخری پش اونطوری نگاه نکن

_اههه نخاستم

_عوض اینا برو یکم دراز بکش

سرتق بازیش گل کرد

_نمیخام

_که نمیخای نه؟

سری بالا انداخت

_نوچ نمیام

_باشه

دست انداختم زیر زانوش و بلندش کردم

_وایی بزارم زمین علی

_نوچ نمیزارم، حالا با من یکی به دو میکنی مائده خانم؟

_توروخدا بزارتم زمین

با احتیاط انداختمش رو تخت و بغلش گرفتم

_اروم بگیر بچه

_یه ذره برو اونور گرمم شد

کلافه از اینکه نمیتونم حرکتی کنم گفتم:

_مائده خسته شدم

_از چی؟

_از اینکه نمیتونم نزدیکت شم و تا میام پیشت اخ و واخ میکنی

هنوزم ازم خجالت میکشید ولی کمتر از قبل

_خب دکتر گفته عزیزم

_یعنی تا 9 ماه باید تحریم باشم؟

_نمیدونم

_این هفته رفتی پیشش بپرس

_من روم نمیشه خودت بپرس

_باشه میام میپرسم

چشم گرد کرد

_میدونستی خیلی بی حیایی؟

_اره

_علییی

هرچقد میخاستم جلوی خندمو بگیرم نشد

_باشه جیغ و داد نکن بچم کر شد

یهو سرم تیر کشید

_چیشد علی؟

_هیچی سرم درد گرفت

بعد ماجرای فرار مائده خیلی سردرد های شدید و میگرنی میگرفتم اوایل با قرص سرکوب میشد ولی چند وقته حتی قرصم روش اثر نداره باید پیگیری کنم

….

امروز روزی بود که اسم زهره از زندگیم، شناسنامم پاک میشد تا ابد

داشتم موهامو مرتب میکردم که از تو اینه دیدم با اخم زل زده بهم

_اقا علی

_جانم

_خبریه؟

_چه خبری؟

_اینقدر به خودت میرسی

خندم گرفت از حسودیش ولی اگر جرات داشتم بهش میگفتم حسود شب باید تو خیابون میخابیدم

حاملگی علاوه بر اینکه خیلی حساسش کرده بود شکاک و جیغ جیغوشم کرده بود و دیگه خبری از اون مائده اروم نبود

نشستم بغلش و گفتم:

_نترس فسقلی من تا ابد برای خودتم

اومد جلو و فکر کردم میخاد ببوستم که دیدم دستاش اومد بالا و تمام موهامو بهم ریخت

_عهه مائده چیکار میکنی؟

_هیچی کمی از جذابیتت رو کم میکنم

خندم گرفته بود از کارش ولی اگر میخندیدم پرو تر میشد و ممکن بود رو لباسمم یه چیزی بریزه تا هیچکسی دیگه بهم نگاه نکنه

رفت عقب دیدم بازم اخماش رفته توهم

_باز چیه؟

_بدتر شدد

باز اومد جلو و ایندفعه موهامو از فرق عین دامادای دهه شصتی اب جارو کرد

با خنده به شاهکارش نگاه کرد

_حالا خوب شد

برای خنده های قشنگش که چال لپشو مینداخت بیرون دلم ضعف رفت و طاقت نیوردم و نزدیکش شدم و بوسیدمش اینقدر بوسیدمش تا نفس کم اورد و کشیدم عقب

_لعنتی تو تحریمم و علا بیخیال طلاق میشدم و…

دستشو گذاشت رو لبام

_لطفا زودتر تمومش کن و بیا

کف دستشو بوسیدم وگفتم:

_چشم خانومم

بعد چند ساعت علافی بخاطر دیر کردن زهره بالاخره برگ طلاق امضا شد و تمام

گوشیم زنگ خورد

_سلام اقای شمس

_سلام بفرمایین

_نیم ساعت دیگه وقت دکتر گرفتت بودین میاین یا لغو میکنین؟

یادم رفته بود وقت دکتر دارم

_نه میام تا یک ربع دیگه

_منتظرتونیم خدانگهدار

_تقاص شکستن دل منو پس میدی محمد علی

با حرص سریع رفت حتی ارزشی برای جواب دادنم نداشت واقعا

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 1 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (9)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 4 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (10)

2 دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

167 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
همتا
همتا
11 ماه قبل

سلام به همگی
ببخشید اومدم نظرات رو بخوونم که ببینم رمان چطوریه، دیدم همه نظرات بحث و حرف هستش
ممکنه کسی بهم بگه رمان نغمه دل چطوره که شروع کنم

آخرین ویرایش 11 ماه قبل توسط همتا
✞ΛƬΣПΛ✞
پاسخ به  همتا
11 ماه قبل

قشنگه بخونش 🙂

همتا
همتا
پاسخ به  ✞ΛƬΣПΛ✞
11 ماه قبل

سپاسگزارم

فاطمه
فاطمه
11 ماه قبل

پارت نمیزاری امشب عزیزم؟

Niki
Niki
11 ماه قبل

ادایی ، این جمعه فصل ۲ تموم میشه ؟

Niki
Niki
پاسخ به  Eda
11 ماه قبل

مرسی 💋❤

بهار
بهار
پاسخ به  Eda
11 ماه قبل

امروزم که پارت جدید نذاشتی دیگه نمیزاری

Maedeh
11 ماه قبل

میشه تمومش کنید ؟؟بکشید بیرون ای بابا
بیخیاللشششش

✞ΛƬΣПΛ✞
پاسخ به  Maedeh
11 ماه قبل

میشه تو حرف نزنی وقتی حرف میزنی مغز من کلا رد میده

✞ΛƬΣПΛ✞
پاسخ به  Eda
11 ماه قبل

ها؟

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
11 ماه قبل

دقیقا مثل الان که نمیدونم چه مرگش شده

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
11 ماه قبل

خانوم مارپل آتنا خانوم بنده وصل بودم به گوشی فاطمه یاس حالا بازم به کارگاه بازیتون ادامه بدید ببینم بکجا میرسید
گوشی بنده هنگ میکرد من وصل شده بودم به گوشی فاطمه یاس

✞ΛƬΣПΛ✞
پاسخ به  خواننده ناشناس
11 ماه قبل

ادامه میدم تو نسوز خخخ
یاس از ترس علی نمیتونه اب بخوره بعد وصل بودی ب گوشیش
نمیدونم چرا فک میکنی گوشامون درازه؟!

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  ✞ΛƬΣПΛ✞
11 ماه قبل

سوختنی در کار نیست بانو
خوش باش

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  ✞ΛƬΣПΛ✞
11 ماه قبل

سوختنی در کار نیست بانو
خوش باش.

Niki
Niki
پاسخ به  خواننده ناشناس
11 ماه قبل

امیدوارم شخصیتی به اسم فاطمه یاسی واقعا در دنیای واقعی وجود داشته باشه چون اگر این شخصیت ساختگی باشه ، شما خیلی سنگ دلی ! چون من با تک تک پیام هاش ، اگر خوشحال کننده بود ، شاد می شدم و اگر درد و ناراحتی داشت ! کلی غصه می خوردم 😭
تازشم یاسی هم خیلی دوسش داشتم !
کی جواب قلبم رو میده!🥲
.
ببخشید ادایی من مجبور شدم که این پیام رو بدم چون اگر نمی دادم تبدیل میشدم به یک تومور غصه گوشه ی قلبم 💔😫

Niki
Niki
پاسخ به  Eda
11 ماه قبل

چشم خواهری
موافقم ، باید رو خودم کار کنم که احساساتم رو برای هر کسی خرج نکنم

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Niki
11 ماه قبل

سعی کنیم زود قضاوت نکنیم بانو
هم فاطمه یاس حقیقیه هم بنده ولی به امیدخدا شرمون رو کم میکنیم دیگه مزاحمتی از جانب ما برای شما پیش نمیاد

✞ΛƬΣПΛ✞
پاسخ به  Eda
11 ماه قبل

دقیقا
من کاراگاه سایتم خخخخ

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
پاسخ به  Eda
11 ماه قبل

شوک شوک شوک
یاس همون دکتر علیه😐

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
پاسخ به  Eda
11 ماه قبل

به جون تو به جون بچم اومدم اینجا بگم شرط بندی رو باختم روح از تنم جدا شد😂
آتنا میگه والا من تا صد سال سیاهم پی نمی بردم

✞ΛƬΣПΛ✞
پاسخ به  Eda
11 ماه قبل

کور ک نیستی چشم داری ادمین هم هسی برو شماره زیر جیمیلارو چک کن

✞ΛƬΣПΛ✞
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
11 ماه قبل

اینوووو نمیدونم سکته کنم یا ب خل بازیای تو بخندم

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
پاسخ به  ✞ΛƬΣПΛ✞
11 ماه قبل

هم زمان هر دوتاشو انجام بده😂
نه جدی الان من موندم یعنی یاس متاهل نبود؟😐یا پسره اومده خودشو دختر جا زده؟ یا دختر بوده اومده پسر شده
اصلا من برم که غذام رو گاز موند

ghzl
ghzl
11 ماه قبل

نگو که تومور داره
حداقل تو رمان کسی چیزیش نشه دور و اطرافم اندازه کافی هسس

Maedeh
پاسخ به  ghzl
11 ماه قبل

گز خودمون؟

𝖌𝖍𝖆𝖟𝖆𝖑
𝖌𝖍𝖆𝖟𝖆𝖑
پاسخ به  Maedeh
11 ماه قبل

نه جدیدالورود تنهام

ghzl
ghzl
پاسخ به  Eda
11 ماه قبل

سلام عزیزم خوبی؟
مرسیییی مهربون ❤ ❤
اصل میدی؟ 🥰

آخرین ویرایش 11 ماه قبل توسط 𝖌𝖍𝖆𝖟𝖆𝖑
𝖌𝖍𝖆𝖟𝖆𝖑
𝖌𝖍𝖆𝖟𝖆𝖑
پاسخ به  Eda
11 ماه قبل

خوشبختمم
منم غزل 19 تهران😘

𝖌𝖍𝖆𝖟𝖆𝖑
𝖌𝖍𝖆𝖟𝖆𝖑
پاسخ به  Eda
11 ماه قبل

اره رمانتو از همون اول میخونم ولی خب قبلشم گاهی میومدم چت روم ولی پیام ندادم اونجا تا حالا

𝖌𝖍𝖆𝖟𝖆𝖑
𝖌𝖍𝖆𝖟𝖆𝖑
پاسخ به  Eda
11 ماه قبل

چون کسیو نمیشناختم نمیومدم 😁
مرسی مهربون❤

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Eda
11 ماه قبل

ادا انسان باش درست توضیح بده ببینم نوا چی میگه؟🤨🤨🤨

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Eda
11 ماه قبل

تو حرف بزن من آرومم
اینجوری بیشتر عصبی میشم که حرف نمیزنی

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Eda
11 ماه قبل

اداجان خواهرمن باهم حرف میزنیم دعوایی نداریم

Maedeh
پاسخ به  خواننده ناشناس
11 ماه قبل

بیا پارت ۴ رمان بهت بگم

H.H
H.H
11 ماه قبل

نویسنده یه نظر درباره کامت های انتقادی که دادن توی پارتای قبلی
اول اینکه هر کسی هنر نوشتن از روی یه داستان واقعی و نداره تو آدم پر دل و جرعتی بودی که اینجوری ریسک کردی و هرکسی هم‌نمیپسنده من نه دوستتم نه چیز دیگه فقط اینجا رمان میخونم و باید بگم اگه از روی واقعیته و شخصیت ها واقعی و تو هیچی و عوض نکردی قشنگه
دقت کردی فیلمای بر اساس داستان واقعی هم خیلیا نمیپسندن؟
به نسبت خودش خوبه

H.H
H.H
11 ماه قبل

اره در کل که از تایمت لذت ببر سید

آخرین ویرایش 11 ماه قبل توسط H.H
H.H
H.H
11 ماه قبل

حاجی پشمام مگه از رو واقعیته ؟
نویسنده دمت گرم
اگه اونی که این داستان و از روی زندگیش نوشتی میاد اینجا و کامنت ها رو میخونه خواستم بگم من جای تو نیستم که بفهمم چی میکشی از زندگیت هم خبر ندارم چه درد ها و سختی هایی میکشی و شاید بعضی وقتا درکت نمیکن ولی …
ما با هر نفس کشیدن به سمت مرگ‌میدویم شاید الان تو شرایطی باشی که هیچ و حرف و متن و سخن انگیزشی و آرزوی سلامتی یا هر چیز دیگه ایی نتونه حالت و بهتر کنه یا کسی درکت کنه
پس از لحظه هات نهایت استفاده رو کن شاید یه نفر که تو کما باشه و دکترا ازش قطع امید کردن به زندگی برگرده ولی یه بچه ۱۰ ساله شاید بخاطر پردین آبنبات تو گلوش خفه شه و بمیره
سو از چیزای که داری لحظه هایی که میگذرونی آدم های دور برت لذت ببر و این تایم و باهاشون زندگی کن چون هیچ کس از فردای خودش خبر نداره
باتشکر 😂🚬

Maedeh
پاسخ به  H.H
11 ماه قبل

قشنگ بود

H.H
H.H
پاسخ به  Maedeh
11 ماه قبل

اصن اوففف قربون شما سید

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  H.H
11 ماه قبل

سید؟😂

H.H
H.H
پاسخ به  خواننده ناشناس
11 ماه قبل

ستونم قابل قبول تره ؟😂

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  H.H
11 ماه قبل

این بهتره😂

Maedeh
پاسخ به  H.H
11 ماه قبل

سید؟😐🔪جوووون داشت😂

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Maedeh
11 ماه قبل

حالا شما عصبانی نشو
بجوونیش رحم کن اون چاقورو بزار کنار

Maedeh
پاسخ به  خواننده ناشناس
11 ماه قبل

نونونو اعصاب ندارم یکیتونو میکشما

✞ΛƬΣПΛ✞
پاسخ به  Maedeh
11 ماه قبل

تو شاد زود بهم پی بده کارت دارم واجبهههههه
manam12345

Maedeh
پاسخ به  ✞ΛƬΣПΛ✞
11 ماه قبل

آمدم امدم

Maedeh
11 ماه قبل

آقا علی میخای عمل کنی؟یا چی چ خبره؟

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Maedeh
11 ماه قبل

؟؟؟؟؟

Maedeh
پاسخ به  خواننده ناشناس
11 ماه قبل

میخای چیکار کنی ک ریسکش بالاس؟؟؟

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Maedeh
11 ماه قبل

چه اهمیتی داره؟

Maedeh
پاسخ به  خواننده ناشناس
11 ماه قبل

نمیگی دیه؟

Maedeh
11 ماه قبل

ادا سگی چیزی دنبالت کرده ؟بابا یکم آروم تر پیش برو
😐

Maedeh
11 ماه قبل

آنقدر داداش داداش کردید دلم داداش بزرگ تر خواست🥺🔪کوفت نگیرید اصلا گمشید قهرم باعاتون🥺میرم پیش فاضل جونم

H.H
H.H
پاسخ به  Maedeh
11 ماه قبل

اره برید واسه منم یه دادا بزرگتر پیدا کنید اینقدر به بچه های مردم‌نگم‌داداش 😂

Maedeh
پاسخ به  H.H
11 ماه قبل

من داداش میخام🥺موهاشو بکنم

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Eda
11 ماه قبل

ادا تو بهش گفتی؟

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Eda
11 ماه قبل

باشه‌ قبول کردم چرا قسم میخوری بچه

Maedeh
پاسخ به  Eda
11 ماه قبل

الان ک بهش گفتم میفهمی

دسته‌ها

167
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x