3 دیدگاه

رمان پروژه عشق پارت 26

0
(0)

(شیلا)

(استرس تموم وجودم رو بر گرفته بود مدام فکرم پی آرمین می‌رفت و آرایشگر کیلو به کیلو ارایشمو زیاتر میکرد قلنج انگشتامو گرفتم خخخخخ دستای سردمو بهم مالیدم )

اسرا:اهاااا مبارکه عروس، دوماد خوشتیپه، روی پشت بومه باغ میخونم

باران:نگفتم از موتوری نگیر بد انداخته بهت

روژین:خره مگه باغ پشت بوم داره

اسرا:همینی که هست دن دن دن آهنگ بعدی آهای فلک نرو تنهام نزار بدون شوهرم نزار ترشیدممم نزار…

_بعدی

اسرا:اون روزی سال تازه شه نوروزه ،اومدههه جشنی که…

باران:هرچی حسن زیرک بود فارسی کرد بعد پلی‌ش کرد

اسرا:خیلیم دلت بخواد چلغوز

_اقا بعدی

اسرا:یار خودشو زیبا کرده معلومه رو پشت بوم جوانا اومدن بیرون نگاش میکنن اومد پایین بیاد پایین زبونه چشم خمار….آها ساکشو برداشته میخواد بره شهر بانه

روژین:بانه چرا

اسرا:بخاطر چشات

روژین:اواتو بخون

(اسرا قهقهه کشید)

اسرا:یارم تا بزرگ میشه س..

_خدا بکشتت با خودتو اهنگت

اسرا:میخوای گلم نباتمو بخونم یا صدقه ی سرت

باران:خفه شو رو بخون

اسرا:آتش قشنگیش روی گونشهههه آها حالا خفه شو آها ساکشو برداشته میره شهر بانه شهر بعد اون خالیه ویرونه ،خفه شووووو خفه شو فقط باید برای خودم شی از دور یا از نزدیککک خفه شو خفه شو خدآیا چقد قشنگههه

روژین:بیا وسططط

_خدا منو بکشه بزارید این عفریته ها ینی خانم ها تجربه چندین سالشونو رو صورت شماها پیاده کنن بلکه رغبت نگاه کردن داشته باشید

اسرا:برو بابا من نمی‌دونم آرمین چجوری رغبت می‌کنه نگات کنه

روژین:عشق عزیزم عشق

باران:گوه نخور

روژین:ی دلیل بیار که باید تو رو بخورم

باران:خوشمزم

اسرا:بزار لبمو بزارم روش دنیا رنگی شه خانوم چشم خمارررررر

_مرض

+خانومی کارتون تموم شد ماشاال… عین ماه شدی خوشبخت شی الهی

(نگاهی به خودم انداختم )

_ممنونم خیلی زحمت کشیدید

باران:اون که صد در صد

روژین:لولو به هلو

اسرا:به خودم در آیینه نگریستم این من بودم منی که در میان سادگی زیباییی خاصی داشتم اما الان ماند حوری آرمین شده ام … حرفای شیلا تو دلش خخخخ

_نمککککک

روژین:بیا بریم لباستو بپوشیم

اسرا: الهیییی عروسی خودم

(همراه روژین لباس عروسیمو تن کردم چقد بی دغدغه شدم زن کسی که عاشقشم اینو از ته اعماق وجودم شکر گذاره خدا بودم )

روژین:هزاررر ماشالله چه هلویی شدی

باران:بیایید بیرون دیهه

اسرا:آقا دوماد تشریف فرما شدن دلی دلی لی

(نگاهمو روی خودم چرخوندم روژین درو باز کرد و با احتیاط بیرون رفتیم ….. وقتی چشمم بهش خورد تپشای قلبم بالا رفت نفسام تند و چشام خمار… بدون پلک خیرم شده بود … مثل اینکه مجذوبش شده بودم که پاهام بدون اختیار به سمتش می رفت به هم که رسیدیم دستای مردونشو روی کمرم گذاشت و یه فشار بهش وارد کرد)

اسرا:یه بچه دیگه نکارید …. روز بخیر

 

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

5 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.9 (8)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…
IMG 20240402 203051 577

دانلود رمان اتانازی به صورت pdf کامل از هانی زند 4.8 (12)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   تو چند سالته دخترجون؟ خیلی کم سن و سال میزنی. نگاهم به تسبیحی ک روی میز پرت میکند خیره مانده است و زبانم را پیدا نمیکنم. کتش را آرام از تنش بیرون میکشد. _ لالی بچه؟ با توام… تند و کوتاه جواب میدهم: _ نه! نه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
skala
skala
2 سال قبل

کچه تیوه پیسه د او پارته جدیده بنوسه اخه جرگم رش بو لیت بم

Shila
Shila
2 سال قبل

اره لیت برم پارتی جدیدت هر ننوسی دستتت ربی گوج بیه نازانم او دستانت بو چیه اگر نانوسی حح بینه بوت لیکنوه دی شیت بوم خو هیچ کارکیشت نیه اوی بنوسه دی

iman ghaderi
iman ghaderi
2 سال قبل

عالی ❤️ از این بهتر ندیدم ♥️🙂

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x