رمان گرداب پارت 325 - رمان دونی

 

 

سوگل هم تایید کرد و گفتم:

-نه واقعا لازم نیست..یدونه جشن کافیه..بازم باید ببینیم نظر مامان چیه…

 

-مامانو که خودت می شناسی..الان بهش بگیم، میگه هرچی خودتون می خواهین…

 

درست می گفت اما باز هم دوست نداشتم بدون پرسیدن نظر مامان تصمیم بگیریم…

 

عسل سرش رو تکون داد و گفت:

-البته که نظر ایشون خیلی مهمه..اما شما هم پیشنهاد خودتون رو بدین..حالا که میگی یه جشن می خواهی، دوست داری همون شبِ عروسی عقد کنین؟…..

 

دوباره شونه بالا انداختم:

-به خدا نمی دونم..

 

سامیار نگاهی بهمون کرد و با همون لحن جدی و با ابهت همیشگیش گفت:

-پیشنهاد من اینه عقد کنین بعد یه تاریخ برای جشن انتخاب کنین و برین دنبال خرید و کارای عروسی….

 

مگه میشد در مقابل این لحن محکم و مطمئن مخالفت کرد؟!…

 

اما درکل پیشنهادش هم بد نبود..می تونستیم عقد کنیم و بعد با خیال راحت کارهای عروسی رو انجام بدیم….

 

سوگل سری به تایید تکون داد و گفت:

-به نظر منم اینجوری خوب میشه..اگه عقد رو بذارین شب عروسی کلی از تایم جشن گرفته میشه..از قبل که عقد کنین، کل شب رو می تونیم بزنیم و برقصیم و خوش بگذرونیم…..

 

#پارت1878

 

به نظرم ایده ی خوبی بود..می تونستیم با ارامش و خیال راحت کارهای عروسی رو انجام بدیم….

 

سوگل که قیافه ی متفکرانه من رو دید گفت:

-بازم نظر شما مهمه..فکراتونو بکنین و تصمیم بگیرین…

 

به سورن نگاه کردم و گفتم:

-پیشنهاده خوبیه..نظر تو چیه؟..

 

لبخند زد و گفت:

-نظر من همون نظر تواِ..هرچی تو بگی..

 

من هم لبخندی بهش زدم و به سوگل نگاه کردم:

-من موافقم..اما باید اول با مامان حرف بزنیم..

 

سوگل سرش رو به تایید تکون داد و با لبخند گفت:

-باشه عزیزم..میاییم باهاشون صحبت میکنیم..

 

تشکر کردم و سورن گفت:

-پس امشب حرف بزنیم و اگه مامان هم نظرش به این پیشنهاد مثبت بود، فردا بریم عقد کنیم…

 

چشم هام گرد شد و صدای شلیک خنده ی همه به هوا رفت…

 

سورن با اخم نگاهشون کرد و گفت:

-زهرمار..خب مگه چیه بالاخره فردا یا پسفردا..باید عقد کنیم دیگه…

 

دوباره سقلمه ای بهش زدم و گفتم:

-نظرت چیه فردا که عقد کردیم عروسی رو هم اخر هفته برگذار کنیم؟…

 

خیلی جدی و بدون شوخی سرش رو تکون داد و گفت:

-من کاملا موافقم..

 

دوباره همه خندیدن و من چشم غره ای بهش رفتم..

 

#پارت1879

 

سامان با خنده گفت:

-فکر کردی به این راحتیاست اقا سورن..باید اول بری نامه بگیری..بری ازمایش بدی..بعد یه تاریخ مشخص کنی..یه عالمه خرید داره..کلی دردسر داره..پدر ادم درمیاد و از کار خودت پشیمونت میکنه…..

 

عسل اخم هاش رو تو هم کشید و خیره شد به سامان:

-خب دیگه؟..می فرمودین؟..که دردسر و پشیمونی داره اره؟!…

 

سامان با خنده روی سر عسل رو بوسید و گفت:

-عزیزم کارهای قبل عقد رو میگم..وگرنه خوده عقد کردن که بهشته…

 

عسل چشم غره ای بهش رفت و سورن بی توجه به بحث اونها، با بی طاقتی گفت:

-یعنی چی؟..این همه کار داره؟..گفتیم قبلش راحت و بی دردسر عقد کنیم و خرید و کارهارو بذاریم برای عروسی….

 

سوگل با خنده گفت:

-عزیزم هرچیزی راه و قانون خودشو داره..فکر کردی امشب تصمیم میگیری و فردا میری عقد میکنی؟!…

 

سورن با جدیت سرش رو به تایید تکون داد که دوباره همه خندیدن و سوگل گفت:

-نه دیگه..باید سختیشو بکشی تا بعد از وصال قدرشو بدونی…

 

سورن لبخنده خوشگلی زد و گفت:

-والا من همین الانم ارزش و قدرشو می دونم..نیازی به سختی کشیدن نیست…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 76

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان نفرین خاموش جلد دوم

    خلاصه رمان :         دنیای گرگ ها دنیای عجیبیست پر از رمز و راز پر از تنهایی گرگ تنهایی را به اعتماد ترجیح میدهد در دنیای گرگ ها اعتماد مساویست با مرگ گرگ ها متفاوتند متفاوت تر از همه نه مثل سگ اسباب دست انسانند و نه مثل شیر رام می شوند گرگ، گرگ است

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قاب سوخته به صورت pdf کامل از پروانه قدیمی

    خلاصه رمان:   نگاه پر از نگرانیم را به صورت افرا دوختم. بدون توجه به استرس من به خیارش گاز می زد. چشمان سیاهش با آن برق پر شیطنتش دلم را به آشوب کشید. چرا حرفی نمی زد تا آرام شوم؟ خدایا چرا این دختر امروز دردِ مردم آزاری گریبانش را گرفته بود؟ با حرص به صورت بیخیال

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ستم به صورت pdf کامل از هاله بخت یار

      خلاصه رمان :   آمین رستگار، مردی سی ساله و خلبان ایرلاین آلمانیه… به دلیل بیماری پدرش مجبور به برگشتن به ایران میشه تا به شغل خانوادگیشون سر و سامون بده اما آشناییش با کارمند شرکت پدرش، سوگل، همه چیز رو به هم می‌ریزه! دختر جوونی که مورد آزار از سمت همسر معتادش واقع شده و طی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دریچه pdf از هانیه وطن خواه

خلاصه رمان :       داستان درباره زندگی محياست دختری كه در گذشته همراه با ماهور پسرداييش مرتكب خطايی جبران ناپذير ميشن كه در اين بين ماهور مجازات ميشه با از دست دادن عشقش. حالا بعد از سال ها اين دو ميخوان جدای از نگاه سنگينی كه هميشه گريبان گيرشون بوده زندگيشون رو بسازن..     به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی چهرگان به صورت pdf کامل از الناز دادخواه

    خلاصه رمان:   رویا برای طرح کارورزی پرستاری از تبریز راهی یکی از شهرهای جنوبی می‌شه تا دو سال طرحش رو بگذرونه. با مشغول شدن در بخش اطفال رویا فرار کرده از گذشته و خانواده‌اش، داره زندگی جدیدی رو برای خودش رقم می‌زنه تا اینکه بچه‌ای عجیب پا به بیمارستان می‌ذاره. بچه‌ای که پدرومادرش به دلایل نامشخص کشته

جهت دانلود کلیک کنید
رمان آخرین بت
دانلود رمان آخرین بت به صورت pdf کامل از فاطمه زایری

    خلاصه رمان آخرین بت : رمان آخرین بت : قصه از عمارت مرگ شروع می‌شود؛ از خانه‌ای مرموز در نقطه‌ای نامعلوم از تهران بزرگ! حنا خورشیدی برای کشف راز یک شب سردِ برفی و پیدا کردن محموله‌های گمشده‌ی دلار و رفتن‌ به دل اُقیانوس، با پلیس همکاری می‌کند تا لاشه‌ی رویاهای مدفون در برف و خونش را از

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x