رمان گرداب پارت 342 - رمان دونی

 

 

کیف و دسته گلم رو با یک دستم گرفتم و اون یکی دستم رو دور بازوی سورن حلقه کردم و با نگرانی گفتم:

-مواظب من باش..به این کفشها عادت ندارم..

 

با لبخند کمی تو صورتم خم شد و لب زد:

-من همیشه مواظبتم..

 

نیشم باز شد و راه افتادیم سمت بیرون که مامان صدام کرد و گفت:

-پرند اسپری برداشتی؟!..

 

یکه خورده تو جام ایستادم و گفتم:

-وای نه..یادم رفت..

 

سورن با دست ازادش زد روی جیب کتش و گفت:

-من برداشتم..

 

دلم یه حالی شد و با ذوق نگاهش کردم..

 

چقدر این کارش برام شیرین بود..

 

حالا دیگه جز مامان، یکی دیگه هم بود که حواسش به حال و احوالم و اسپری ام باشه…

 

بی صدا لب زدم:

-ممنونم..

 

چشم هاش رو باز و بسته کرد و نگاهم به مامان افتاد که با افتخار و قدردانی داشت به سورن نگاه می کرد….

 

لبخندم پررنگ تر شد و همگی یکی یکی از خونه بیرون رفتیم و مامان هم درهای خونه رو قفل کرد و اومد….

 

من و سورن سوار ماشین شدیم..

 

بقیه هم تو ماشین ها نشستن و پشت سر هم راه افتادیم…

 

#پارت1931

 

سورن دستم رو گرفت و روی پاش گذاشت و درحالی که که با انگشت هام بازی می کرد، با صدای بلند و شادی گفت:

-میگن امروز دیگه رسما خانم و تاج سر این بنده ی حقیر میشی..درسته؟….

 

اروم خندیدم و گفتم:

-اون بنده ی حقیر رو نمیشناسم..من قرار خانم یه اقای خوشتیپ و جذاب بشم..درسته؟…

 

-جان..جان..اون اقای خوشتیپ و جذاب دربست نوکرتم هست…

 

با چشم و ابرو نازی اومدم و گفتم:

-نوکر نمی خواهیم..یه اقای عاشق می خواهیم که تا همیشه عاشقی کنه…

 

دستم رو بالا برد و پشت دستم رو بوسید و اروم گفت:

-مگه غیر از اینم میشه..پرند قبل از اشنایی با تو چطوری زندگی می کردم؟..چطوری نفس می کشیدم؟….

 

لبخند روی لبم نشست و سورن ادامه داد:

-هیچ خاطره ای قبل از تو یادم نمیاد..انگار زندگیم از بعد اشنایی با تو شروع شده..تمام مغز و حافظه و قلبم پر شده از تو….

 

لبخند به لب و با پروانه هایی که تو دلم داشتن پر پر می زدن نگاهش می کردم که نیم نگاهی بهم کرد و یهو با لذت و حرص شیرینی گفت:

-اینطوری نگاه نکن همینجا می خورمتا..

 

بلند زدم زیر خنده که دستش اومد سمت صورتم..

 

فهمیدم مثل همیشه می خواد صورتم رو بچلونه که سریع سرم رو عقب کشیدم و گفتم:

-اِ سورن..ارایشم..

 

#پارت1932

 

دستش رو پس کشید و با همون لحن

گفت:

-بذار این چند ساعتم اروم بمونم لامصب..نذار وسط خیابون یه کاری دستت بدم…

 

دوباره بلند خندیدم و گفتم:

-من که کاری نکردم..

 

-تو نیازی نداری کاری بکنی اخه..با یه نگاهتم منو خراب می کنی عشقم…

 

خنده ام اروم اروم کم و تبدیل به لبخند پر احساسی شد…

 

دوباره نیم نگاهی بهم کرد و یهو غرید:

-ببین چطوری نگاه می کنه و می خنده..بعد میگه من که کاری نکردم…

 

-اخه وقتی اینطوری حرف می زنی دلم یه جوری میشه..

 

-حالا فکر کن من هر دفعه که نگاهم بهت میوفته دلم اونجوری میشه…

 

با پشت دستم اروم زدم به بازوش و خندیدم که دوباره دستم رو گرفت و این دفعه کف دستم رو بوسید و باز دستم رو روی پاش گذاشت….

 

صدای اهنگ شادی که داشت پخش می شد رو یهو تا اخر برد بالا و شروع کرد به بوق زدن ممتد و پشت سر هم….

 

بچه ها هم انگار منتظر بودن که اون ها هم شروع کردن به بوق زدن…

 

غش غش خندیدم و بلند گفتم:

-چیکار می کنی دیوونه..زشته مردم نگاه می کنن..

 

با انگشت هاش روی فرمون ضرب گرفت و بلند گفت:

-بذار نگاه کنن..امروز همه ی دنیا باید بفهمن این بنده ی خدا داره به مراد دلش می رسه…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 87

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان التهاب

    خلاصه رمان :     گلناز، دختری که برای کار وارد یک شرکت ساختمانی می‌شود، اما به‌ واسطهٔ یک کینه و دشمنی، به جرم رابطه با صاحب شرکت کارش به کلانتری می‌کشد…       به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان داروغه pdf از سحر نصیری

  خلاصه رمان:       امیر کــورد آدمی که توی زندگیش مرد بار اومده و همیشه حامی بوده! یه کورد مرد واقعی نه لاته و خشن، نه اوباش و نه حق مردم خور! اون یه پـهلوونه! یه مرد ذاتا آروم که اخلاقای بد و خوب زیادی داره،! بعد از سال ها بر میگرده تا دینش رو به این مردم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قصه مهتاب

    خلاصه رمان:               داستان یک عشق خاص و ناب و سرشار از ناگفته ها و رمزهایی که از بس یک انتظار 15 ساله دوباره رخ می نماید. فرزاد و مهتاب با گذر از آزمایش ها و توطئه و دشمنی های اطراف، عشقشان را ناب تر و پخته تر پیدا می‌کنند. جایی که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ستاره های نیمه شب

    خلاصه رمان:   مهتاب دختر خودساخته ای که با مادر و برادر معلولش زندگی می کنه. دل به آرین، وارث هولدینگ بزرگ بازیار می دهد. ولی قرار نیست همه چیز آسان پیش برود آن هم وقتی که پسر عموی سمج مهتاب با ادعای عاشقی پا به میدان می گذارد.       به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طالع آغشته به خون به صورت pdf کامل از مهلا حامدی

            خلاصه رمان :   بهش میگن گورکن یه قاتل زنجیره‌ای حرفه‌ای که هیچ ردی از خودش به جا نمیزاره… تشنه به خون و زخم دیدست… رحم و مروت تو وجود تاریکش یعنی افسانه… چشمان سیاه نافذش و هیکل تومندش همچون گرگی درندست… حالا چی میشه؟ اگه یه دختر هر چند ناخواسته تو کارش سرک

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ژینو
دانلود رمان ژینو به صورت pdf کامل از هاله بخت یار

  خلاصه: یاحا، موزیسین و استاد موسیقی جذابیه که کاملا بی‌پروا و بدون ترس از حرف مردم زندگی می‌کنه و یه روز با دیدن ژینو، دانشجوی طراحی لباس جلوی دانشگاه، همه چی عوض میشه… یاحا هر شب خواب ژینو و خودش رو می‌بینه در حالی که فضای خوابش انگار زمان قاجاره و همه چی به یه کابوس وحشتناک ختم میشه!حتی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Rmh
Rmh
1 ماه قبل

خب مثل اینکه همین داستان چرتم ازمون گرفتن😂

خواننده رمان
خواننده رمان
2 ماه قبل

فکر میکنم تا عید نوروز درگیر یه ساعت عقد اینا باشیم

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x