رمان گلادیاتور پارت 2

1
(1)

 

– مگه نخوردی گندم ؟

– نه .

– چرا ؟

– لقمم و هوشنگ به زور از دستم گرفت خورد .

یزدان اخم کرده سر جایش توقف کرد و به عقب چرخید و نگاهش را بین هفت هشت بچه ای که دنبالش می آمدند چرخاند و بالاخره توانست چشمان تقس و کنجکاو هوشنگ را میان بچه ها که به او خیره شده بودند را ، ببیند .

– هوشنگ ، بیا جلو .

هوشنگ بدون ترس و تعللی جلو آمد ……. هشت سالش بود ، اما قد کوتاه و جثه لاغرش ، او را کمتر از هشت سال نشان می داد .

– بله آقا یزدان .

– لقمه گندم و تو خوردی ؟

– آره من خوردم .

– چرا ؟

– خب گشنم بود.

– یعنی فقط تو گشنت میشه ؟ این بچه گشنش نمیشه ؟ …….. اصلا مگه اکرم یه لقمه جداگونه برای تو درست نکرده بود و تو کیفت نذاشت ؟ مگه نخوردیش ؟

– چرا اونم خوردم .

– پس چه مرگت بود که برای گندمم خوردی ؟

با دیدن سکوتِ بی جواب هوشنگ ، ابروان یزدان درهم رفته تر شد :

– از این به بعد بفهمم یا به گوشم برسه که لقمه گندم و یا لقمه یکی دیگه از بچه ها دیگه رو به زوری گرفتی و خوردی ، میگم جیره غذایی دو روزت و قطع کنن هوشنگ ، تا بفهمی کار کردن از صبح تا شب با شکم گرسنه یعنی چی .

– خب گشنم بود …….. اصلا چرا اکرم بهمون غذای بیشتر نمیده ؟

– بهت غذا بده یا نده ، این دلیلی نمیشه تا لقمه گندم و به زور بگیری و بخوری ……. تو بزرگتر از گندمی ، وقتی من نیستم تو باید مراقبش باشی ، نه اینکه اذیتش کنی .

و بدون اینکه منتظر جوابی از هوشنگ بماند ، چرخید و به راهش ادامه داد ……… گندم که تمام لحظه هایی که یزدان ، هوشنگ را موأخذه می کرد سر از دوش او برداشته بود و به هوشنگ نگاه می کرد ، با راه افتادن یزدان ، باز سر روی دوش او گذاشت و حلقه دستانش را به دور گردن او تنگ تر کرد .

– مطمئنم امشب می یاد من و می زنه .

– کی ؟

– هوشنگ .

– نگران نباش . نوک انگشتش بهت بخوره ، دعواش می کنم .

گندم کنجکاو ، سر از دوش او برداشت و چشمان عسلی اش را در چند سانتی چشمان سیاه یزدان قرار داد ، به گونه ای که یزدان مجبور شد گردن به عقب بکشد تا بهتر بتواند او را ببیند .

– یعنی می زنیش ؟؟؟

– دوست داری بزنمش ؟

– اوهوم ……. آخه خیلی اذیتم می کنه . تازه هر دفعه هم موهام و می کشه ، سرم درد می گیره .

– باشه ، اندفعه اگه اومد سمتت ، بهش بگو یزدان گفت اگه موهای من و بکشی ، یزدانم می یاد گوش تو رو می کشه .

گندم ذوق زده خندید و سر جلو برد و محکم و صدا دار ، گونه استخوانی یزدان را بوسید و مجدداً سر روی دوش او گذاشت .

با رسیدن به خانه امید ، یزدان گندم را روی زمین گذاشت و سر سمت بچه ها چرخاند و دست به کمر گرفت و بلند به طوری که صدایش به گوش همه بچه ها برسد ، گفت :

– به صف می شید و مثل هر شب ، یکی یکی میرید پیش کاووس خان و پولایی که کاسبی کردید و می دید بهش ، فهمیدید ؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…
اشتراک در
اطلاع از
guest

10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سوگل
سوگل
1 سال قبل

ساعت چند پارت ها رو میزاری برا گلادیا تور

محدثه
محدثه
1 سال قبل

سلام چجوری باید عضو بشم توی وبسایت نمیشه

محدثه
محدثه
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

چندبار پر کردم هی میپره بیرون

سولومون
سولومون
1 سال قبل

ینی یزدان با گندم میشه؟

Elham
Elham
1 سال قبل

ی چیزی..
چرا یکی دوتا از رمان ها اسمشون تو لیست نیست؟ مثلا همین رمان قطعا باید بین گرگها و گلاویژ باشه اما نیست

eli
eli
1 سال قبل

رمان خوبی به نظر می رسه من که دوسش دارم♥️

ساحل
ساحل
1 سال قبل

کمه☹️😓
حداقل دوتا فقط دوتا خط بیشترش کن

دسته‌ها

10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x