5 دیدگاه

صدای سکوت پارت ۲۲

0
(0)

هدیه با لبخندی به کاوه آهنگ را تمام کرد

نیما – به به عجب صدایی زوج خوبی هستید

کاوه به هدیه چشمک زد وقتش بود که بازیشان را شروع کنند

 

 

کاوه – واقعنی زوج خوبی هستیم مگه نه؟

-آره عزیزم خیلی خوبیم

 

سیمین انگار که به او شوک وارد کرده باشند،

-چیشده؟ زوج؟ شما با همید واقعا؟

 

کاوه صدایش را نازک کرد – آره با همیم واقعا

 

هدیه از همان فاصله می توانست قیافه‌ی امین را ببیند که انگار بستنی اش را از او گرفته اند.

 

 

نیما – خب حالا زوج عاشق مثلا اومدیم بااام تهران مام که از مشهد اومدیم بیاید یه ذره پیاده روی کنیم بابا حوصلمون سر رفت

 

جمع با پیشنهاد نیما موافقت کردند و هر دو زوج با یکدیگر حرکت کردند.

امین هم که تنها بود به خواست خودش کنار آتش نشست که به گفته‌ی نیما امین آدم درونگرایی بوده و زیاد اجتماع را دوست ندارد!

هر چند که از نظر هدیه هر کدام از ویژگی های امین او را بد جور آزار میداد

 

 

هدیه باید فردا به دانشگاه می‌رفت و مجبور بود پویا را تحمل کند! البته خودش هم نمی‌دانست چرا؟ او پویا را دوست داشت، اما به گمانش عشق را با دوست داشتن آن هم کاملا دوستانه اشتباه گرفته بود!

 

چقدر که اتفاقات اخیر اعصابش را خورد کرده بودند

یادش آمد که قضیه‌ی دزدی را اصلا برای سیمین و کاوه تعریف نکرده بود لعنت به پویا، لعنت به دزد لعنت به همه چی چقدر امروز طولانی و بدرد نخور بود!

 

کاوه- هدیه

هدیه از فکر درآمد -هوم

-چرا خونه‌ی پویا بودی؟

همانطور که راه میرفتند، سیمین و نیما را هم صدا زد تا وقتی تعریف می‌کند سیمین هم بشنود و سیر تا پیاز قضیه را البته با سانسور قضیه اعتراف پویا تعریف کرد!

 

 

کاوه و سیمین متعجب از این قضیه نظرشان را گفتند و معتقد بودند که حتما یکی از دشمن های سپهر بوده.

 

هدیه- حالا بزاریم سپهر بیاد پس‌فردا متوجه میشیم چی به چی بوده

 

نیما- هدیه خانم عجب چیزی رو تجربه کردید ها مطمئنم اگر سیمین بود غش میکرد

 

سیمین صدایش را نازک کرد – عه نه بابا دارم برات

 

هدیه – پسر عمو دختر عمو بودید دیگه؟

 

سیمین عشوه ای آمد – بله

 

هدیه ابرویش را بالا داد – مطمئنم بچتون خل میشه شک ندارم

 

کاوه با صدای بلند خندید – مطمئن بودم میخوای همین و بگی لعنتی

 

سیمین از عصبانیت جیغی زد – واقعا خیلی رو مخمید

 

در همین حین گوشی هدیه زنگ خورد، پویا بود!

اما هدیه جوابش را نداد نمیخواست اوقاتش را تلخ کند.

 

 

در آنطرف پویا هم نگران بود و هم کلافه و عصبی، امیر بیدار شده بود و غر غر میکرد! نگران هدیه هم بود نمی‌دانست که الان کجا است

احساس پوچی میکرد، نباید به هدیه انقدر زود میگفت که دوستش دارد آن هم وقتی که از احساس او مطمئن نبود.

 

البته با آن داد و بیداد هایی که هدیه میکرد باید مطمئن میشد که هدیه حسی نسبت به او ندارد!

 

نیما به ساعت گوشی اش نگاه کرد

-بهتره دیگه بریم ساعت ده شبه

 

کاوه- اوو زمان چقدر زود گذشت!

 

سیمین- هدیه میای خونه‌ی ما دیگه؟

 

هدیه- خونه‌ی شما که عموت اینا هستن

 

نیما- نه بابا ما خودمون اینجا خونه داریم

 

سیمین- پس میای دیگه؟

 

-انتخاب دیگه ای دارم؟

 

سیمین- گمشو ینی فقط بخاطر اینکه ناچاری میای خونمون؟ خیلی گاوی هدیه

 

-میدونم عزیزم میدونم

 

کاوه و نیما جلوتر حرکت کردند و سیمین و هدیه عقب تر از آنها را می‌رفتند

 

سیمین- در ضمن باید قضیه‌ی کاوه رو هم برام بگیا

 

هدیه خنده ای کرد

 

-باشه میگم

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

2 دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…
اشتراک در
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
𝕾𝖚𝖌𝖆𝖗 𝕲𝖊𝖓𝖎𝖚𝖘
𝕾𝖚𝖌𝖆𝖗 𝕲𝖊𝖓𝖎𝖚𝖘
1 سال قبل

عسل اصن پارت زیاد نمیخایم تو فقط سر وقت پارت بزار

𝕾𝖚𝖌𝖆𝖗 𝕲𝖊𝖓𝖎𝖚𝖘
𝕾𝖚𝖌𝖆𝖗 𝕲𝖊𝖓𝖎𝖚𝖘
1 سال قبل

تا اومدم بخونم تموم شد

𝕾𝖚𝖌𝖆𝖗 𝕲𝖊𝖓𝖎𝖚𝖘
𝕾𝖚𝖌𝖆𝖗 𝕲𝖊𝖓𝖎𝖚𝖘
پاسخ به  Asal_m
1 سال قبل

نذاشتی

𝕾𝖚𝖌𝖆𝖗 𝕲𝖊𝖓𝖎𝖚𝖘
𝕾𝖚𝖌𝖆𝖗 𝕲𝖊𝖓𝖎𝖚𝖘
1 سال قبل

روزی ۲پارت میزاری یا این پارت خیلی کم بود؟

دسته‌ها

5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x