22 آبان 1400 - رمان دونی

روز: 22 آبان 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 61

      -چرااااا…اتفاقا میخوام ازت شکایت کنم…   ناباورانه لب زد:   -شیدا ….   واسه اینکه پشت بند اون شیدا گفتنش حرفی نزنه خیلی سریع گفتم:     -یادم نمیره دیشب چه بلایی سرم آوردی.اگه داداشت نبود معلوم نبود چه بلایی سرم میومد…شاید اصلا الان زنده نبودم…     قیافه ای نادم به خودش گرفت و گفت:  

ادامه مطلب ...

رمان دختر نسبتا بد ( بهار ) پارت ۲۳

    زیر همون بارون شدید ایستادم و شماره اش رو گرفتم…. کاپشن یشمی رنگ تنش رو درآورده بودو بالای سرنوشین نگه داشته بود تا خیس نشه…تلفنش که زنگ خورد ایستاد و از جیبش بیرونش آورد اما رد تماس داد. عصبی شدم اونقدر که حس کردم رگهای سرم درحال انفجارن…چجوری میتونست اینکارو بامن بکنه!؟؟؟ کلافه دندونامو روهم فشردم و برای

ادامه مطلب ...

رمان دختر نسبتا بد ( بهار ) پارت 22

    چشم آرومی گفتم و بعد خم شدمو گوشیمو که افتاده بود روی زمین برداشتم تا عکسهای مشترکم با سهند رو بهش نشون بدم. رفتم توی گالری و تو پوشه ی مخصوصی که اسمشو گذاشته بودم “سهندسوپی” عکسهارو آوردم بالا و بعد گوشی رو روبه رو گرفتم و گفتم:     -ببین…این سهند!بهترین دوستم.واقعا بهترین…از اوناست که هم تو

ادامه مطلب ...