28 آبان 1400 - رمان دونی

روز: 28 آبان 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان دختر نسبتا بد ( بهار ) پارت 30

    درست قبل از اینکه در بسته بشه به نفر خیلی سریع و قبل از کیپ شدن درهای آسانسور پرید داخل وحشت زده عقب رفتم و چسبیدم به دیواره ی آسانسور… پلاستیکهای خرید ناخواسته از دستم افتاد و چشمام زوم شد رو صورت دختری که عین جن اومده بود داخل و من مدام فکر میکردم مهرداد! ترس من رو

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 63

  طاقت این که ولش کنم و بیخیالش بشم رو نداشتم پس بیقرار لبامو روی رگ گردنش گذاشتم و با نفس نفس کنار گوشش لب زدم : _میخوامت اونم همین الان !! دستش رو نوازش وار پشت گردنم کشید _ولی آخه اینجا ج…. بالا‌..‌.ه اش رو توی دستم فشردم که حرفش نصف نیمه موند با شنیدن صداش بیقرارتر از قبل

ادامه مطلب ...
رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 62

  اینکه اون منو به همه ترجیح داد. دستمو بلند کردم عین اون وقتهایی که تو سرمون بود اگه دستمونو سمت آسمون دراز کنیم میتونیم ماه رو بگیریم. اینبار ماه من دیاکو بود. بلند بلند باخودم خندیدم. البته شومبول دیاکو….کمربندشو باز کرد دستمو خم کرد و کنارم نشست… دو طرف شلوارمو گرفت و تا روی زانوم کشیدش پایین وگفت: -به

ادامه مطلب ...

رمان دختر نسبتا بد ( بهار ) پارت 29

    گره ی بند کمری حوله رو سفت کردم و با پوشیدن دمپایی ها از حموم اومدم بیرون. هیچکدوم از لوازم آرابشی بهداشتی ای که بعداز حمام رفتن استفاده میکردم رو همراهم نداشتم.من حتی لباس هم نداشتم. موهایی که نم داشتن و آب قطره قطره ازشون چیکه میکرد و رو شونه ام میفتاد رو فرستادم زیر کلاه سفید روی

ادامه مطلب ...