رمان خان زاده جلد سوم پارت 32
هر کسی که اون اطراف بود با دیدن ما با خودش به فکر میکرد یه زوج عاشق و خوشبخت و داره میبینه اما واقعیت زندگی ما چیز دیگه ای بود دوباره توی ماشین نشستم و اون پشت فرمون جا گرفت تمام طول مسیر هر یک ساعت ایستاد و مجبورم کرد کمی راه برم کارایی که بیتا گفته بود و مو