24 دی 1400 - رمان دونی

روز: 24 دی 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان خان زاده جلد سوم

رمان خان زاده جلد سوم پارت 32

هر کسی که اون اطراف بود با دیدن ما با خودش به فکر میکرد یه زوج عاشق و خوشبخت و داره میبینه اما واقعیت زندگی ما چیز دیگه ای بود دوباره توی ماشین نشستم و اون پشت فرمون جا گرفت تمام طول مسیر هر یک ساعت ایستاد و مجبورم کرد کمی راه برم کارایی که بیتا گفته بود و مو

ادامه مطلب ...

رمان زاده نور پارت 9

امیرعلی از سر میز بلند شد . – من نیم ساعت می رم بالا استراحت می کنم و بعدش می رم بیرون …….. لیلا اومد بهش بگید با من تماس بگیره …….. به احتمال زیاد شب دیر می رسم . امیرعلی به سمت اطاقش رفت ……. آنقدر خسته جسمی و روحی بود که حس و حال عوض کردن لباس هایش

ادامه مطلب ...

رمان عشق صوری پارت 90

مهمون های ویژه ای که خودشون برای اهالی این عمارت بزرگ به شاه و ملکه و بچه هاشون به شاهزاده می موندن بالاخره وقت رفتنشون سر رسید. من اونا رو تو عروسی مامان و آقا رهام ندیدم چون ظاهرا اون زمان ایران نبودن اما حتی یادمه اون شب یکی از گرونترین هدیه هارو همین خانواده فرستاده بودن! بقیه جلو میرفتن

ادامه مطلب ...