رمان بوسه بر گیسوی یار پارت 152
نگاه هرسه مان به سمت بیرون میچرخد! بعد از چهار شب و سه روز، زنگ زد. البته تلفن من که دو روز است خاموش است. اصل این است که الان زنگ زده و حتما متوجه رفتنم شده است! بابا جواب میدهد: -سلام علیکم برادرِ گرامی… بی دلیل ضربان قلبم تند میشود. حتما شهربانو خبر