23 دی 1401 - رمان دونی

روز: 23 دی 1401 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

صدای سکوت پارت ۱۵

ومم دستت درد نکنه -خواهش میکنم هدیه شروع کرد به خوردن بستنی اش -فالوده خیلی دوست داری نه؟ -قبلا اصلا دوست نداشتم اما الان دوست دارم -چیشد که علاقه مند شدی بهش؟ هیچوقت یادش نمی‌رود که چطوری به فالوده بستنی علاقه مند شد هیچوقت …… -وای کاوه من دوست ندارم من شکلاتی میخواممم کاوه -باید بخوری میفهمی؟ باید بخوری مگه

ادامه مطلب ...
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت 107

    با شنیدن حرفش اخمام توهم رفت، سمتش برگشتم و بیخیال فاصله کممون تو صورتش جدی گفتم: _دیشب یه بار بهت گفتم من و با این اسم صدا نزن اگه این کارارو می‌کنم و پیشنهادت و قبول کردم فقط برای…   _برای لجبازیا بچه گونت!؟     تو صورتم خم شد که لال شدم و فقط نگاهش کردم ادامه

ادامه مطلب ...
رمان طلوع

رمان طلوع پارت ۵۰

      من کی به این ذلت رسیدم که باهام چنین رفتاری بشه…..     موبایلو سمتم میگیره..   با عصبانیت نگاش میکنم و محکم ازش میگیرم…..   _ فکر کنم سن و سالتون از این گذشته که بخوان بهتون یاد بدن موبایل یه وسیله ی شخصیه….و اگه تا حالا چنین چیزی رو نفهمیدین باید به درک و شعور

ادامه مطلب ...