4 بهمن 1402 - رمان دونی

روز: 4 بهمن 1402 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 138

  – منظورم اینه خبری از علاقه‌ش نیست، فقط داره رفتارای بد و زننده‌شو به خاطر میاره.. – مگه قبلا علاقه ای بود که برگرده؟ چون نزدیک ماشین شده‌ایم، سوالم بی جواب می‌ماند. – فکر‌ کنم خوابیده.. رهام زمزمه می‌کند و با باز کردن درب ماشین، کمکم می‌کند که روی صندلی برگردم.. با اینکه در را به آرامی می‌بندد، اما

ادامه مطلب ...
رمان آس کور

رمان آس کور پارت 111

  تمام اعصابش را کنار راغب جا گذاشته بود و حوصله ی هیچ چیز را نداشت، حتی همین نگرانی های مادرانه که پیش از این ذوق زده اش میکردند. _ بیا دورت بگردم، بیا بریم تو ببینم چیکارت کردن… خدا از سر تقصیراتشون نگذره. بی حرف و ساکت در میان نوازش های حاج خانم وارد خانه شد. سکوتش از تنفر

ادامه مطلب ...
رمان حورا

رمان حورا پارت 158

            ناچار صندلی عقب جا گرفتم، با امدن لاله و مادرش و مادرجان اخم‌هایم در هم رفته سریع به قباد که پشت فرمان نشسته بود گفتم: _ سه نفری این ته خفه میشیم، بخوام طعنه تشرهاشونم بشنوم تضمین نمیکنم سالم برسیم خونه!   از آینه نیم نگاهی به سمتم انداخت: _ خیله خب…   گیج

ادامه مطلب ...
آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت 2

        به نظرش تا همینجا برایش کافی بود. در واقع زیاد از حد هم بود اما اَمان از زن ها و رویاهایی که داشتند.     حاضر بودند صدها میلیون خرج کنند و طعم دردهای متفاوتی را بچشند تا در نهایت بتوانند کمی هم که شده نزدیک به تصویر ایده‌آلی که در ذهنشان بود، بشوند.    

ادامه مطلب ...