20 آذر 1403 - رمان دونی

روز: 20 آذر 1403 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 87

        رستا دست به کمر گردنی تاب داد. -نه بابا حالا شد تمکین…؟!   امیر از ناز و ادایش خوشش آمد. رستا همینقدر تخس و دلبر بود. چطور می توانست ببیند جواد بهش چشم دارد و ابراز احساسات هم می کرد…!   -به هرحال زنمی… فرقی نداره در هر صورت هر وقت بخوام باید تمکین کنی…!  

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 39

      یه زن بود که سر جای پارکش داشت آسمون و ریسمون میبافت   _آقا به جان خودم الان مریضمو میارم یه دو دقیقه صبر کنی اومدم اصلا   _خانم نمیشه آمبولانس اگه بخواد رد بشه چی؟   _ای بابا…..   زبون نمیفهمید انگار خب معلومه نمیتونه اینجا پارک کنه   _نمیشه دختر من……   _به جای چونه

ادامه مطلب ...

دانلود رمان شاه دزد دلربا به صورت pdf کامل از فاطمه غلامی

      خلاصه رمان :   دلـربــا دختر فقیریه ڪه توے پرورشگاه بزرگ شده… دنبال ڪار میگرده ولی هیچڪس به یه دختر هجده ساله ڪه هیچ وقت تا حالا ڪار نڪرده و مدرڪی نداره ڪار نمیده.. یه روز دوست دوران بچگیشو ڪه دزده رو میبینه و از اونجا ماجرا شروع میشه…    

ادامه مطلب ...
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 346

    صدای خنده بچه ها به جز البرز و کیان بلند شد و من سرم رو پایین انداختم…   سورن چپ چپ بهشون نگاه کرد و با لحن حرص دراری گفت: -اصلا به شما چه..من از مامان می پرسم..   چشم هام گرد شد و سوگل سقلمه ای به سورن زد..   سورن بی توجه به ما بلند گفت:

ادامه مطلب ...
رمان غرق جنون

رمان غرق جنون پارت 67

        تا ذهنم برای فهمیدن منظورش به خود بجنبد، انگشتانش میان انگشتانم گره خورد و مبهوت خیره ی دستان به هم قفل شده مان شدم.   _ برمیگردیم خونه.   در حال خودم نبودم که چند قدمی تن سستم را دنبال خود کشید و مقابل مادرم ایستاد.   _ شرمنده براتون دردسر درست شد.   دردسر؟ من

ادامه مطلب ...