23 آذر 1403 - رمان دونی

روز: 23 آذر 1403 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان غرق جنون

رمان غرق جنون پارت 69

    نگاه مادرم برق زد و حالا که بهانه ای برای توجیه حضورمان داشت سمت در پرواز کرد.   _ دروغگوی ماهری شدی!   نتوانستم زبان نیش دارم را غلاف کنم. هنوز هم قلبم زیر آوار دروغ هایش در حال لگدمال شدن بود.   مرا بازیچه قرار داده بود و من احمقانه عاشقش شده بودم… بند بند وجودم از

ادامه مطلب ...
رمان سال بد

رمان سال بد پارت 108

      ***   ساعت سه ی ظهر بود … .   ایستاده بودم پشت درب شیشه ای اتاقم و به حیاطِ غرق آفتاب نگاه می کردم . مستاجر جدیدِ عمه آشا و عمه الهام مشغول اسباب کشی بود . کارگرهای عرق ریزان وسایل را روی کولشان سوار کرده و از پله ها بالا می بردند … و زنِ

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 40

      ولی اینارو بهش نگفتم و مجبور شدم کوتاه نگاهش کنم   _هیچی…..داشتم نگاه میکردم ببینم بهتر نیست اتاقو از این حالت کسل کننده دربیایم؟ یه رنگ روشن برای روحیتون خیلی خوبه   قبلا فکرم همین بود ولی الان همش به خاطره این دختره مجبورم حرفا رو عوض کنم   _باشه…..میخواستم بگم اگه نگرانی خلاف شرع کنی و

ادامه مطلب ...