24 آذر 1403 - رمان دونی

روز: 24 آذر 1403 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 89

        هاج و واج سرم را از روی گوشی بلند کردم. سایه ابرو بالا انداخت. -چیه عین بز من و نگاه می کنی، کی پیام داده…؟!     با همان حالت لب زدم. -امیره… میگه پشت درم، بیا بازش کن…!     ابتدا بهت زده نگاهم کرد و بعد خندید. -من دارم میرم بخوابم، تو هم بهتره

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 41

      بالش و انداخت و خودش دراز کشید ولی هنوز وایساده بودم و چشمم بهش بود   _زیبا اون بچه ی منه……فقط خودم…..وقتی ام میگم بچه ی اون نیست نباید اینطوری صداش کنی……   دستشو زیر سرش جک کرد و به طرفم برگشت جلوی لحن طلبکار و دلخورم آروم شده بود   _آره خب از این لحاظ بهش

ادامه مطلب ...