admin, Author at رمان دونی

نویسنده: admin

رمان هامین

رمان هامین پارت 180

    _ چه نوبتی؟ فقط دارم سوال می‌پرسم دیگه. یهو میای میگی تو دوسال رابطه‌مون باهاش نبودم و اینا… _ گفتم یه بار توی مستی… _ بسه بسه. کف دستمو جلوی صورتش گرفتم. _ حالا نمی‌خوام از افتخاراتت برام بگی. با چیزی که یادم اومد دستمو زدم به کمرم و یک قدم بهش نزدیک شدم. _ تو مگه باهاش

ادامه مطلب ...
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 188

  رهام‌ نگاهی به ساعتش می‌اندازد. عقربه‌ها که به او دهن کجی می کنند، قدم‌هایش را تندتر بر می‌دارد. دیر کرده بود و دیر شدنش تاوان غرهای امید را داشت! توجه‌ای به منشی که هراسان بودن او را می‌دید، نمی‌کند و با نفسی بند آمده، پشت اتاق هماهنگی جلسات می‌ایستد. نفس گرفتن را از خودش دریغ می‌کند و با چشمانی

ادامه مطلب ...
رمان عشق صوری پارت 9

دانلود رمان عشق صوری به صورت pdf کامل از سیما نبیان منش

    خلاصه رمان عشق صوری  : ‹ شیوا دختر زیبا و شیطونی هست که از قضا چشم خلافکار جذابی به اسم شهرام  دنبالشه اما اون به هیچ قیمتی حاضر نیست با این خلافکار وارد رابطه بشه تا اینکه، مادر مجرد شیوا ازدواج میکنه و اون همراه مادرش به خونه ی جدید شوهر مادرش نقل مکان میکنه و اونجاست که

ادامه مطلب ...
برای من برقص

دانلود رمان برای من برقص به صورت pdf کامل از مهرناز ابهام

    خلاصه رمان برای من برقص : نیمه‌شبی او را کنار خیابان، خونین و مالین، در حالیکه پیراهن چرم مشکی و جوراب‌های فیشنت پاره به تن داشت پیدا کرد. آیا آن دختر فاحشه بود؟! تاریکی بود یا روشنایی؟ نویسنده: #مهرناز_ابهام ژانر: عاشقانه_اجتماعی

ادامه مطلب ...
دانلود رمان دچار

دانلود رمان دچار به صورت pdf کامل از مهرناز.ابهام

    خلاصه رمان دچار تا به حال برایتان پیش آمده که در ترافیک، با راننده‌‌ی ماشین جلویی، در آینه‌ی بغل ماشینش چشم در چشم شوید؟ قصه‌ی من و او از یک چراغ قرمز و یک نگاه تصادفی در آینه‌اش شروع شد و به جاهایی رسید که نمی‌دانم او دچار شد یا من.

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 35

  نمیدونم چقدر گذشت اصلاحواسم به ساعت نبود لیوان خالی رو گذاشتم سرجاش _آدرس اینجا رو کی بهت داد؟؟ دوباره زل زدم بهش آروم جوابشو دادم _مددکاری….خانم کریمی وقتی بهم گفت شرکت پخش دارو پیشروعه خیلی جا خوردم ولی اینم زدم به حساب تمام دروغایی که بهم گفته بود _میدونی کی بدهیتو داده؟ دلم شور افتاد و آب دهنمو قورت

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 34

  _نیما…..سلام _علیک سلام…..فرمایش؟؟؟ باهام چپ افتاده تقریبا دوسالی میشه ذره ذره رابطه ی ده سالمونو کم کرد الانم فقط برای یه سری کارای حقوقی میاد اینجا بعضی وقتا احمقانه فکر میکنم یعنی از نیما کمترم که اینطوری پشت یه دختره غریبه دراومد دختری که حتی نمیشناستش _میخوام…..شکایتمو پس بگیرم….. _از کی؟؟ _اون دخترِ از وقتی به عسل میگه مامان…….یه

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 33

  _بیا ببینمت باز خودتو گرد و خاکی کردی که…..خوش گذشت مامانی؟؟ سرشو تکون داد با خنده منم دلم میخواد بغلش چرا تموم نمیشه این نحسی این گرداب این باطلاق که توش عین بچه ننه ها حسرت بغل کردن مادرمو دارم عسل اومد و با ناراحتی نگام کرد _سلام……خسته نباشی جوابشو آروم دادم بعد ازجرو بحث سه ماه پیشمون زیاد

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 32

  _خودتو داری میزنی به اون راه؟؟ به مسخره بهش توپیدم _با من میای خونمون؟! انگار صبح اومده قراره من شب بیام دنبالش چشماش پرشده بود _اینطوری بهم نگو میدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود؟؟ صداش بلند بود که نگاه بابا و ماهور اومد سمتمون مجبور شدم دستشو بگیرم و ببرمش بیرون سالن درم ببندم وایسادم جلوش _عادت کن

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 31

  _ماما….. هق هقم بلند شد و محکم بغلش کردم _من بدون تو چیکار کنم؟؟ خدایا حق من این نیست پس کجایی که دارن پاره ی تنمو ازم میگیرن کجایی که به دادم برسی؟ مگه من بنده ات نیستم مگه تو خدا نیستی؟ *** دوباره برم گردوندن بند معمولی عروسکش و یادش رفت بچم عروسکی که تواین دوسال باهاش میخوابید

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 30

  بلند شدم امشب نمیخواستم ببینمش تا هم خودم آرومتر بشم هم میدونم مامان نمیتونه طلاق و داشتن بچه رو یه جا هضم کنه سخت بود برام ولی نه سختتر از اینکه آبروم و به عنوان یه مرد بردن _من یه بچه دارم……یه پسرِ تقریبا دوساله…… نگاه بابا با افسوس روم بود مامان با اضطراب از آشپزخونه اومد سمتم _چی

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 29

  واقعا راحت میشدن؟؟؟ زندگیم ۶ سال مثل یه باتلاق که هر کی میاد سمتش کشیده میشه تو همون جهنمی که نیما میگفت راضی بودم……..بودم؟؟….آره‌…..ولی بعدش…‌‌.. _باید میگفتی و پای دختر داییتو تو زندگیت باز نمیکردی _گفتم که من با عسل حرفامو زده بودم اون دخترم موقت بود _از اون بچه داری میعاد میفهمی یعنی الان پدری…….چه موقتی که جلوتر

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 28

  _هیچ وقت به خودم اجازه ندادم تو زندگیتون دخالت کنم وقتی مادرت بهت گفت بریم خواستگاری دختر داییت و تو مخالفت نکردی خیالم راحت شد که میخوای زندگی کنی و خانواده ی خودتو تشکیل بدی…..ولی….. پس گفته…. لحنمو تند کردم _ولی چی؟؟ _سخته برام راجع به خصوصی ترین بخش زندگیتون حرف بزنم بابا ولی وظیفه ی منِ یه ذره

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 27

  _اون کثافت؟؟حتی نمیدونه حتی اسمش چیه؟ چون ازم متنفره……از بچمم متنفره تا حالا یه بارم نیومده سراغش اون اصلا نمیخوادش _مسئولیتش با پدرشه موظفه قبولش کنه خشکم زد بی تاب تر شدم یاد کارش افتادم _میدونم…….قبول میکنه میخواد منو عذاب بده _نمیتونه……. _آره همینه……ح…..حتما میگیرتش و یه بلایی سرش میاره تا منو شکنجه کنه اون داشت منو میکشت…… بچمم

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 26

  ساعت هواخوری بود و با فیروزه نشسته بودیم _چرا امیرو نیوردی دلم براش یه ذره شده؟ این ساعت تو مهدی که برای بچه های اینجا بود نگه میداشتنشون بچه هایی مثل امیر که به گناه نکرده اینجا خونه شون شده بود _حالا اجازه میگیرم فردا میارمش حواسم به آدمایی بود که داشتن تو محوطه میچرخیدن کی میدونه تو دلش

ادامه مطلب ...