رمان تارگت پارت 235
هنوز قصد همراهی کردنش و.. به هیچ عنوان نداشتم.. ولی فقط برای اینکه مطمئن بشم جدی جدی اومده از رو تخت رفتم پایین و خودم و به پنجره اتاقم رسوندم. پرده رو که زدم کنار و ماشینش و درست رو به روی خونه امون دیدم.. فهمیدم بلوف نزده و واقعاً اینجاست که همون موقع یه بار