دسته‌بندی: رمان جزر و مد

رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 8

    _فعلا که خیلی به موقع اومدن   _مامان از صبح تا حالا سرم داره میترکه الانم یه ساعته منو سرپا نگه داشتی هی برو برو میدونی حرف زور تو کتم نمیره پس ول کن این قضیه رو   _زور کدومه؟ تا الان من بزرگت کردم چون بچه ی مردی بودی که دوسش داشتم و نمیخواستم پیش پدربزرگت باشی

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 7

    اصلا اینجوری بهتره، این که حرف نمیزنه و منم کلا باهاش معذبم تازه اصلا حقشم هست اون همه بالا حرصم داد با روزه ی سکوتش اینم تلافیش   هنوزم چشماش رو من بود که من بی تفاوت نگاهمو دادم به بیرون   راه افتاد و هیچی نگفتیم تا رسیدیم خونه بی حرف فقط یه تشکر کردم و پیاده

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 6

    جوابمو نداد……حتی روشو برنگردوند   _مادرم کجاست؟   بازم هیچی نگفت….نکنه بلایی سرش اومده   ترسیدم و خواستم از روی تخت بلند شم و برم بیرون خودم بگردم دنبالش که تا نیم خیز شدم سرگیجه ی بدی گرفتم و مجبور شدم دوباره دراز بکشم   که همون موقع دکتر اومد و از گوشه ی چشم دیدم داره میاد

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 5

        _فقط تا امشب وقت داری پول حلال دربیاری چون فردا صبح که از مادرت شکایت کردم باید تو دادسرا دنبال کاراش باشی……   گفت و سمت در چرخید و من گیج شده از حرفش نفهمیدم چطور ازش جلو زدم و دری که نیم باز بود محکم بستم و بهش تکیه دادم   الان دقیقا تو فاصله

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 4

      صداش رو هم باید به جذابیتش اضافه کنم بم و مردونه ولی ای کاش به جای این ظاهر همه چیز تموم باطنش درست میشد و یه ذره شعور داشت و حداقل یه سلام میداد…..   دست از آنالیزش برداشتم و جدی شدم حتما اینم اومده تا حرفای مادربزرگش رو بزنه و راضیم کنه واینجاست که میگن خدا

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 3

        _مامان…..من یه تار موی سفید تو رو به کل اِهِن و تولوپ اون جماعت نمیدم که از ترس اینکه نکنه ثروتشون کم بشه و آبروشون بره که پسرشون یه زندگی پنهانی داشته حتی به عروس و نوه شون یه سقف بالاسر ندادن که گیر منوچهر نیوفتیم   بغلش کردم و گونشو محکم بوسیدم   _الانم الکی

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 2

    به مامان من گفت عروس؟؟؟ چقدر مسخره دیگه خیلی حرصم دراومد   _نمیخوام حاج خانوم   _حداقل بگو مادربزرگ   تو چشماش زل زدم و با جدیت گفتم   _ببخشید……عادت ندارم   من اصولا دختر آرومی ام وتا وقتی لازم نباشه تندی نمیکنم ولی نمیدونم چرا انقدر جلوی این زن جسارت داشتم   ازم رو گرفت و مامان

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 1

  رمان جزر و مد   با حس لمس چیزی روی بازوم و فکر کردن به اینکه سوسکی چیزی باشه چشمام باز شد چندش طور دست کشیدم رو بازوم و برگشتم ولی….. با دیدن هیبت اون کثافت کنارم رو تخت خشک شده بودم   ‌_شب بخیر….   ابرو بالا فرستاد   _اعتراف میکنم اومدن اینجا سخت بود ولی تو ارزشش

ادامه مطلب ...