رمان جزر و مد Archives - رمان دونی

دسته‌بندی: رمان جزر و مد

رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 55

      _حالا تو بگو ببینم چی شدی؟   مثل اینکه ول کن نبود ولی اون حتی اینبار نگاهمم نکرد اگه بگه سر من خورده بهش اونم وقتی افتادم تو بغلش؟! بازم دیروز یادم اومد و خجالت کشیدم چه افتضاحی شد ولی……لعنتی   _نمیدونم فکر کنم یه سنگ از آسمون خورد بهم….   سر من سنگه؟ مسخره استخون خودش

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 54

      اونم با ابروهای بالا پریده و بعد اخمی که جاشو گرفت اومد سمتم   _صورتت چیده؟   دست کشیدم رو پیشونیم از کلافگی نمیدونستم چی بهش بگم   حیف نمیتونم وگرنه دست دختره رو میگرفتم میفرستادمش بیرون تا چند ساعت جلوی چشمم نباشه امیرم دنبالش تا باز خرابکاری نکنه   _اون مهم نیست….چیکار داشتی باهام؟   نشست

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 53

      دست و پا چلفتی؟؟   نیستم؟؟…….   حالا…..قبول دارم چند باری زیر اون نگاهای سنگینش خرابکاری کردم اما همیشه تقصیر خودش بود مثل الان…..ولی جناب اینو قبول ندارن که هی سرکوفت میزنن   اخماش انگار داشت بیشتر میشد   منم برای اینکه نگم حق با اونه طلبکار زمزمه کردم   _خودمم میخواستم همین کارو…..   ولی همینکه

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 52

    وایسادم سرجام   یه جوری محکم قدم برمیداشت انگار پاشنه بلند پوشیده بود   روبه روم رسید   _اونوقت با این چشمای قرمز و صورت آویزونت میخوای چه بهانه ای براش بیاری؟؟   فکری که تو سرم چیده بودم و براش گفتم از کمک یلدا و عالیه خانم….   _اونوقت اگه طاقت نیاورد و اومد سروقتت چی؟  

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 51

      حالا فهمیدم چرا لحنش همیشه دستوریه….با این تشکیلات عریض و طویل بایدم کسی رو حساب نیاره و قیافه بگیره   رو دورترین مبل راحتی چرم اتاق نسبت به میزش نشستم   رنگش قهوه ای سوخته بود و فکر نکنم حتی یه تک نفره ش از در خونه ی ما حتی رد میشد     سرمو که چرخوندم

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 50

    چقدر این پسره میتونه پرو باشه نفسم تند   _من مگه ازت خواستم؟؟ به جای اینکه خودتو نخود آش میکردی میموندی به کارای مهمت میرسیدی   چشماش گرد شد از حرفام ولی تقصیر خودش بود   _چی گفتی؟   _گفتم میخواستی نیای…..منکه به تو زنگ نزده بودم به امیر حسام زنگ زدم   این دفعه کامل برگشت سمتم

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 49

دیگه حوصله ی وایسادن و حرف زدن باهاش و نداشتم خستم…..ناامیدم…..‌.. شاید بیشتر از همه از خودم که از این آدما توقع داشتم دوستم داشته باشن اندازه ی یه دختر عمو یا حداقل یه آشنا چون احساس دوست داشته شدن تو هر جمعی قشنگه ولی من همیشه برای اینا غریبه م یه اجبار…..یه وظیفه منو دنبال خودش کشوند و به

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 48

      خوشبختی که تو برام میخواستی برام…..همونی که همش بهم میگفتی حقم از این زندگیه……کنار آدمایی که اصلا نمیدونم چه مرگشونه اصلا دردشون چیه چی میخوان مگه؟ چه اون پسره ،چه این زنه…..   آب و روصورتم پاشیدم که دردش بیشتر شد   _دستت بشکنه عین گربه چنگ انداخت وحشی……   خیسی باعث شد دوباره خون اومدنش شروع

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 47

      شماره رو گرفتم   یه بوق دوتا بوق تا جواب داد   _سلاااام ریحانه خانم چه عجب یاد ما کردی   _سلام…..   _صدات چرا اینطوریه؟   _چطوری؟   _گرفته‌‌‌‌‌…..گریه کردی؟   اینم که فهمید آب دهنمو قورت دادم   _هیچی….دلم برای مامان و بچه ها تنگ شده همین….   _اینقدر خودتو اذیت نکن….مگه نگفتی میخوان بیان؟

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 46

    دکمه های روپوش و باز کردم و درش اوردم بهارِ ولی هوا خیلی گرم بود و مثل شیراز زیر چادرم یه تاپ آستین حلقه ای میپوشیدم بدون مانتو خب چادرمم زیپ دار بود و راحت   ازکمد روسریمو برداشتم که یهو در به شدت باز شد ترسیده روسری رو جلوی تنم گرفتم   یه زن   _خانم اجازه

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 45

      _نه……اون شب‌…..خدا عموت برام فرستاد…..مثل یه فرشته ی نجات…..بعدشم دست من و گرفت و برد از اونجا….یه خونه برام گرفت صیغه م کرد تا حرف پشتم نباشه و به در و همسایه ها گفت شوهرمه و هوامو داشته باشن چون فقط آخر هفته ها میتونه بیاد پیشم…..بعدم که……   اون هیچی نگفت و من ادامه دادم  

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 44

      نمیدونه بعضی شبا سرشو میذاره رو میز تراس و اشک میریزه به خاطرشون نه؟ شایدم براش فقط مهم که تو رفاه و ثروت دست و پا بزنه…..   _بچه ی شماس و خودتون بیشتر میشناسیدش……اگرم اینبار خواست بیاد دیگه جلوشو نمیگیرم…..اصلا بیاد ببینه مادر و خواهر برادرش تو چه وضعی ان بقیه ش دیگه به من مربوط

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 43

      _حقیقتش گفتم شما فقط آمار پدرتو میخوای بقیه ش به ما ربطی نداره…..اینارم اون کامی دهن لق یه بند ردیف کرد منم به شما گفتم   _یعنی الان نمیدونی کجان؟   _نه دیگه…..   _شماره ی اون پسرورو برام بفرست…..   _چشم آقا…..   گوشی و قطع کرد و فکرم رفت دنبال اونا   خوبه نذاشتم دختره

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 42

      ولی چقدر خوب همدیگه رو میشناسن البته به جز دوست داشتن شیدا که هنوزم تعجب میکنم از نفهمیدنش   _خوبه خودت پسر عموتو میشناسی…..ترسید گولت بزنم…….ولی ای کاش از اول بهم میگفتی…..منکه علم غیب نداشتم فکر میکردم دیگه نمیخوای ریختمو ببینی که انقدر سرسنگین شدی باهام…..درضمن بدونِ اینم قبول…..بخشیدمت   سرشو بالا گرفت و بعد چند لحظه

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 41

      چی شد؟؟؟   سرمو چرخوندم همه یه جوری نگام میکردن با بهت و تعجب   _چی شد مادر؟خدایا…..   بشقاب شکسته ام و رو چادرم پر از خورده شیشه ی لیوان بود   _عالیه یه دستمال بیار   فکر میکردم میخواد دوباره بهم حمله کنه؟؟ لعنتی چه مرگم شده مگه میشه؟   آبروم رفت الان فکر میکنن

ادامه مطلب ...