IMG 20211102 091035 771

رمان دختر نسبتا بد ( بهار ) پارت یک 0 (0)

6 دیدگاه
#پارت_۱   دنباله لباس طلایی رنگمو تودست گرفتم و بدو بدو از پله ها رفتم بالا…. هر لحظه احتمال داشت کله معلق بشم و با مخ بخورم زمین … مُخی که قطعا ازین به بعد چه میخورد زمین چه نمیخورد،دیگه برای من مخ نمیشد چون تماما پر بود از یاد…