رمان دلارای پارت 201
گفت و سمت سرهمی ها رفت بی اعصاب مشمای بزرگی برداشت و هر دو سرهمی را در آن انداخت نگاهی به لباس های دیگر کرد پیراهن شلوار قهوه ای رنگی با طرح خرس های کوچک هم به آن اضافه کرد و دست دلارای را کشید با اعصابی درهم هر سه دست لباس را حساب کرد و مشما را روی