رمان رز های وحشی پارت 226 روز پیشبدون دیدگاه رز دست نوازش تو صورت سپهر میکشید و هرزگاهی صدای هق هقش در فضا میپیچید؛ سپهر ققط ناله میکرد و تو همون درد بدی که داشت…
رمان رز های وحشی پارت 212 هفته پیش1 دیدگاه وارد زیر زمین که شدند رز نفس نفس میزد اما کمی که جلو تر رفتند رز با دیدن سپهر که روی صندلی بسته شده بود وا…
رمان رز های وحشی پارت 203 هفته پیش3 دیدگاه نیم نگاهی به یزدان کرد: – خواستم بکشم تا یادم بمونه رو پیشونی من نوشته شده تا عمر داری حسرت چیزایی که دوست داریو میکشی ولی…
رمان رز های وحشی پارت 194 هفته پیش2 دیدگاه نیشخندی زد و خیره تو چشمان میکائیل با نفرت ادامه داد: – پس خبر نداری که خیلی وقت من همون پسر چشم ذاقرو دوماد کردم…
رمان رز های وحشی پارت 181 ماه پیش2 دیدگاه صدای نیشخند مرادی در گوشش پیچید: – همیشه امروز فردا زیاد میکنی میکائیل… شاید اگه امروز فردا نمیکردی الان همراز به جای تخت بیمارستان رو تخت…
رمان رز های وحشی پارت 171 ماه پیش1 دیدگاه نیم نگاهی به چهره میکائیل انداخت، جدی جدی بود ولی کلافگی از سر و روش میبارید. چی میگفت؟ میگفت میترسیدم و واسه اطرافیانم نگران بودم؟ مگر…
رمان رز های وحشی پارت 162 ماه پیش5 دیدگاه از ماشین پیاده شد و خیره شد به مرد روبه روش! انگار قصد فرار کردن هم نداشت دیگر اصلا کجا میرفت؟ به خانه ی خاله ی…
رمان رز های وحشی پارت 152 ماه پیش1 دیدگاه رز سر در نمیآورد… چِش بود این مرد؟ یک روز بهش میگفت خواستی برو وَ فردای همان روز دوباره در اتاقی زندانیش میکرد و سخت به…
رمان رز های وحشی پارت 142 ماه پیشبدون دیدگاه با فکی لرزون در چشمای شب میکائیل لب زد: – گفتی لختم میکنیو… سرش و انداخت پایین و با پایین ترین تُن صدایش ادامه…
رمان رز های وحشی پارت 132 ماه پیش2 دیدگاه ××× به آب روون شده ی داخل اتاق میکائیل خیره بود و کم کم دل خودش هم از این همه هدر رفتن آب داشت میسوخت. از…
رمان رز های وحشی پارت 123 ماه پیش1 دیدگاه رز دندوناشو روی هم سابید و صدای میکائیل دوباره به گوشش رسید: – رمز گوشیتو به من میدی منم بعد این که کارم باهاش تموم شد…
رمان رز های وحشی پارت 113 ماه پیش3 دیدگاه آدم های عسگری تا به خودشون بیایند و بخواهند سمت میکائیل حمله ور شوند اسلحه های شایان و یزدان بود که به سمتشون گرفته شد و یزدان…
رمان رز های وحشی پارت 103 ماه پیش8 دیدگاه نگاه طولانی میکائیل باعث شد رز فکر کند حرفایش تاثیر گذار بوده که باز هم ادامه داد: – همراز کلا آدم شَریه ولی به خدا من…
رمان رز های وحشی پارت 93 ماه پیش2 دیدگاه رز نگاهش رو از میکائیل گرفت و دستانش رو مشت کرد. الان میکائیل فکر میکرد خیلی با مزست؟ میکائیل ادامه داد: – بیا بشین غذاتو بخور …
رمان رز های وحشی پارت 83 ماه پیش5 دیدگاه در حالی که گریه میکرد جیغ زد – گریه نمیکنم… من الان میخوام بکوبم تو اون صورتت دخترکش با حرص حرف میزد و این نشون…