رمان عشق صوری پارت 107
9 دیدگاه
هووووف!چقدر نگاه هاش نافذ بودن لامصب. به طرف مقابل که خیره میشد آدم دیگه زبونش بند میومد و چشماش ثابت میومد رو قیافه ی جدی و قرص و محکمِ پر ابهتش! ای کاش شیوا اینجا بود تا منم یه توگوشی محکم بهش میزدم بابت اینکه واقعا چطور تونست از خیر…