رمان عشق صوری پارت 47
بدون دیدگاه
-کسی رو ندارم برم پیشش! همین جواب یه سکوت سنگین بینمون برقرار کرد. اگه من خانواده داشتم که وضعم این نبود و یکی مثل این فرهاد عوضی به خودش فرصت و اجازه ی همچین کارایی رو نمی داد! دو سه قدم برداشت و گفت: -پس بهتره بری داخل! باهات…