رمان پروانه میخواهد تو را

رمان پروانه میخواهد تو را پارت 41 5 (5)

17 دیدگاه
  خانجون با صدای اهورا سر بلند میکند و متوجهی او میشود. لبخندی پرمهری میزند: -دستت درد نکنه برکه رو هم سر راهت سوار کردی. پمادو پیدا کردی مادر؟ و چشم و ابرویی میآید. متعجب از حرکت خانجون، نگاه سمت برکه میکشاند که با انگشتانش کلنجار است و ترانهای که…
رمان پروانه میخواهد تو را

رمان پروانه میخواهد تو را پارت 40 4.5 (6)

2 دیدگاه
  -من، ولی نمیخوام از سر بازت کنم یا با وعده وعید واهی امیدوارت کنم. حتی دوست ندارم مثل مادرم تو رو از اینجا و این پسر دور کنم یا محدودت کنم. فقط ازت میخوام عاقلانه رفتار کنی. به طرف در که میرود، مردد میپرسم: -از کجا میدونی تونسته؟ میانهی…
رمان پروانه میخواهد تو را

رمان پروانه میخواهد تو را پارت 39 4 (4)

8 دیدگاه
  کف باغ. سر به توری پر خاک میچسبانم و به کتابی که وارونه روی تخت اتاق افتاده نگاه میکنم. نیمی از عکس پروانه بیرون خزیده و گوشهاش پیداست. همین وقت باز شدن در پارکینگ و صدای موتور ماشین گوشم را پر میکند. نفسهایم از شدت اضطراب به شماره میفتد…
رمان پروانه میخواهد تو را

رمان پروانه میخواهد تو را پارت 38 5 (2)

2 دیدگاه
    و سرم را بالاتر. لبخندی ندارم اما برق چشمانم، بیانگر کوبشهای قلبم هستند. انگار که بر روی صورتم اکلیل پاشیده باشند و بخش زیادی از این اکلیلها مهمان چشمهایم شده باشد. باد خنکی که میوزد، به یکباره شدت میگیرد و اینبار، اندک برگ روی زمین و گوشههای مانتوی…
رمان پروانه میخواهد تو را

رمان پروانه میخواهد تو را پارت 37 3 (4)

29 دیدگاه
  از ازدواجش به هم ریختم. فقط گفتم که بیخود به مسیح گیر ندین. نگاه سردرگمم را در اطراف میچرخانم و اثری از مسیح که نمیبینم، میگویم: -به مامان بگو حالم خوب نبوده. تحمل حرفای نسترنو ندارم. مجال نمیدهم و با گام‌های بلندی از کنارش میگذرم.   حوله را روی…
رمان پروانه میخواهد تو را

رمان پروانه میخواهد تو را پارت 36 4.5 (4)

10 دیدگاه
  فکر میکردم مسیحی که میشناسم با همین پیام خبری، دست از پرسش بیشتر بردارد اما بلند شدن دوباره ی صدای پیام گوشی، خط بطلانی روی افکارم میکشد. یا من مسیح را درست نشناخته ام یا او عوض شده است. مسیحی که ترس من از اِویل را میدید و به…
رمان پروانه میخواهد تو را

رمان پروانه میخواهد تو را پارت 35 5 (2)

35 دیدگاه
      چشم ریز می‌کند و خیره‌ی زنی که دختربچه را بغل می‌گیرد، می‌گوید: -راجع به کی؟ -پروانه. چنان شوکه می‌شود که گردنش با شتاب به سمت او می‌چرخد و فغان مهره‌هایش درمی‌آید. برکه اما نگاهش به رو به روست و صدایش اگر چه زمزمه مانند اما مصمم است:…
رمان پروانه میخواهد تو را

رمان پروانه میخواهد تو را پارت 34 4.5 (2)

9 دیدگاه
    سر به طرفین تکان می‌دهم: -هیچی. می‌خواهم سر بچرخانم که چانه‌ام را با ملایمت نگه می‌دارد: -سر هیچی با بابا درمیفتی؟ سر هیچی یهو نصفه شب یاد عمو عادل میفتی؟ عطر کرم مرطوب‌ کننده‌ای که از دستانش ساطع می‌شود را عمیق بو می‌کشم: -جوابای بابا تو رو قانع…
رمان پروانه میخواهد تو را

رمان پروانه میخواهد تو را پارت 33 4 (1)

6 دیدگاه
    -تو آینه خودتو دیدی بابا؟ عماد در لحظه لال می‌شود. مبهوت و نفس بریده نگاهش می‌کند و او برّنده و پر از خشم می‌گوید: -یه بازار می‌شناسنت. یه راسته خیابون تو رو می‌شناسن و برای خودت برو بیایی داری. یه عمر تو گوشم خوندی، اینجوری نکن، اونجوری نکن،…
رمان پروانه میخواهد تو را

رمان پروانه میخواهد تو را پارت 32 4.7 (3)

7 دیدگاه
    دستی که روی سوئیچ نشسته از حرکت باز می‌ماند. عماد بارها زنگ زده است اما به هیچکدوم از تماس‌هایش جواب نداده. جواب سوال محمد را نمی‌داند. هنوز عصبی و پر از خشم است. هنوز هم با فکر به جنین جاخوش کرده در بطن نسترن مغزش داغ می‌کند. هنوز…
رمان پروانه میخواهد تو را

رمان پروانه میخواهد تو را پارت 31 5 (3)

14 دیدگاه
      فشار دندان‌هایش به روی هم آنقدر زیاد است که حس می‌کنم فکش تا شکستن فاصله‌ای ندارد. نگران قلب و فشار خون بالایش هستم و ابدا قصد آزار ندارم اما می‌دانم که اگر امشب حرف نزنم دیگر فرصتی پیش نمی‌آید تا بگویم و بپرسم از هر آنچه که…
رمان پروانه میخواهد تو را

رمان پروانه میخواهد تو را پارت 30 4.8 (4)

1 دیدگاه
    از روی زانو بلند می‌شود. به طرف کمدی که نور ضعیفی از بیرون رویش افتاده می‌رود. چند تیشرت و شلوار از چوب لباسی جدا کرده و روی تخت پرت می‌کند: -مشخص نیست. اِویل رو هم با خودم میبرم. خانجون این پا و آن پا می‌شود و در نهایت…
رمان پروانه میخواهد تو را

رمان پروانه میخواهد تو را پارت 29 5 (3)

18 دیدگاه
  *** به لاستیک‌های چیده شده روی هم تکیه می‌دهد. گوشش پر است از صدای گازِ موتورهای پیست که هربار با سرعت از کنارش می‌گذرند. نگاهش به کلاه کاسکت میان دستانش است. تصویر سرتاپا سیاه‌پوش و اخم عمیق بین ابروانش روی شیشه‌ی کلاه نقش بسته است. آفتابِ تیز ظهر دستکش‌های…
رمان پروانه میخواهد تو را

رمان پروانه میخواهد تو را پارت 28 4.4 (7)

6 دیدگاه
    ** موبایل را به گوش چپم می‌چسبانم و میان سوال‌های پشت هم ترانه نفس محبوسم را رها می‌کنم. -تو نمی‌دونی چی شده؟ چرا انقدر تو خودشه؟ مامان خیلی نگرانشه. روی دست‌ها و گردنشم امروز رَد چنگ دیدم. هیچی هم که نمیگه. پلک می‌فشارم و روی صندلی چرخان پشت…
رمان پروانه میخواهد تو را

رمان پروانه میخواهد تو را پارت 27 4.7 (3)

7 دیدگاه
    برگه‌ی آزمایش میان مشت عرق‌کرده‌ام خیس شده است و منتظر به انتهای راهرو چشم دوخته‌ام. درهای شیشه‌ای هر چند ثانیه باز و چهره‌هایی متفاوت وارد کلینیک می‌شوند. میان همهمه‌ و رفت و آمد بیماران و پرستاران، نگاه خیره‌ی مرد جوانی که کنارم روی صندلی نشسته آزاردهنده است. پیشانی‌ام…