رمان گرگها پارت ۲۹
44 دیدگاه
۸۲) لیلی استارت زدم و ماشین حرکت کرد.. درست مثل آدمی بودم که تا خرخره مشروب خورده و سیاه مسته.. مطمئن نبودم بتونم رانندگی کنم و سالم به خونه برسیم.. به کامیار هم که نمیتونستم بگم بیا تو برون، چون میدونستم بعد از اون حادثه یکبارم رانندگی نکرده و پشت…