رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 211 5 (2)

1 دیدگاه
        گندم تنها سرش را به سمت یزدان چرخاند و به اویی که در حال پوشیدن تاپ استپرت سفید رنگی بود ، نگاه کرد :       ـ  بخاطر اینکه حوصلم سر رفته ……… بخاطر اینکه جناب عالی با نسرین خانم رفتی تو استخر و شنا…
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 210 5 (2)

3 دیدگاه
        به نظرش اینکه تا این حد به یزدان وابسته شده بود چیز آنچنان عجیب غریب و غیر معمولی برای اویی که در زندگی اش نه خبری از خویش و قوم خاصی بود و نه پدر مادری ، نبود . یزدان تنها عنصر حقیقی و ماندگار درون…
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 209 5 (2)

11 دیدگاه
        یزدان دست مشت کرد و دندان بر روی هم سایید ………….. کنترل خشم و عصبانیتش لحظه به لحظه سخت و سخت تر می شد .       سعی کرد با مخاطب قرار دادن فرهاد ، نگاه خیره و هرز او را از روی گندم بلند…
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 208 5 (2)

1 دیدگاه
      گندم که لیوان آب پرتقالش را به لبانش چسبانده بود و در حال مزه مزه کردنش بود ، لیوانش را پایین آورد و به او نشانش داد .       ـ از لیوان خودم ؟       ـ آره بده .       ـ…
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 207 0 (0)

3 دیدگاه
        گندم با قیافه ای درهم نگاهش را سمت نسرین برگرداند ………… شاید باید بیشتر روی خودش کار میکرد تا نظر و عقیده بقیه ، کمتر روحش را زخمی می کرد .       ـ وقتی درباره من حرف می زنه ، قشنگ تمسخر و تو…
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 206 5 (3)

1 دیدگاه
        و بعد از پر کردن لیوان خودش ، سر بطری را به طرف یزدان گرفت و خیلی عادی ادامه داد :       ـ می خوری برای تو هم بریزم ؟       ـ نه ، سرم درد می گیره …………….. خیلی وقته فرهاد…
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 205 5 (2)

2 دیدگاه
        اما گندم نظری کاملاً مخالف نظر نسرین داشت ……………. او هر کجا که نسرین را می دید امکان نداشت نتواند این دختر را بشناسد .       ـ اما من تونستم تو رو درجا بشناسم . برام سخت نبود .       نسرین سری…
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 204 5 (2)

8 دیدگاه
        او هم آن اوایل ، وقتی برای اولین بار در این چنین پارتی هایی شرکت کرده بود ، حال و هوایی همچون گندم را داشت .       ـ نمی خوای صبحانت و شروع کنی ؟       گندم نگاهش را سمت چشمان منتظر…
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 203 5 (2)

3 دیدگاه
        اما خیلی زمان نبرد که راهرو نچندان بلند اطاق ها را پشت سر گذاشتند و بعد از طی کردن پله ها ، به سالن بزرگ با نمایی مدرن رسیدند …………. سالنی که تمام مردان و زنان درون آن حوله پوش ، با حوله هایی همچون حوله…
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 202 5 (2)

6 دیدگاه
گندم از گوشه چشم نگاهی به اویی که پشت دراوری که لحظه پیش او پشتش نشسته بود ، انداخت ………….. یزدان سشوار را به دست گرفته بود و موهای مرطوبش را خشک می کرد . ـ هنوز نه . ـ پس عجله کن . گندمی سری تکان داد و به…
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 201 5 (2)

بدون دیدگاه
        ـ گفت برای صبحونه بریم محوطه استخر . مثل اینکه فرهاد استخر پارتی گرفته .       ـ پس سورپرایز بعدیش این بود .       و همراه با پفی از تخت پایین رفت و مستقیماً به سمت حمام راه افتاد . این تن…
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 200 4.3 (3)

6 دیدگاه
        به آرامی دست و پاهایش را آزاد کرد و با تنی که حس می نمود خورد و خمیر و خسته به نظر می رسد ، رو به کمر و طاق باز خوابید .       گندم با حس شل شدن دست و پای او ،…
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 199 4 (3)

2 دیدگاه
          اما نمی دانست چه مقدار از شب سپری کرده که با حس ضربه محکمی که در شکمش نشست ، خواب از سرش پرید و ابروانش از دردی که در صدم ثانیه ای در شکمش نشست درهم فرو رفت .       نگاهش را پایین…
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 198 4.3 (3)

2 دیدگاه
        یزدان حرصی نگاهش را سمت گندم کشید و با دست و اندک فشاری که به شانه او آورد ، مجبورش کرد تا او دوباره سر روی متکایش بگذارد .       معترض و هشدارگونه صدایش زد تا گندم بداند چه می گوید :    …
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 197 4.3 (3)

4 دیدگاه
        ابروان یزدان بیشتر از قبل درهم فرو رفت و در یک آن از حالت دراز کش بلد شد که گندم بر روی تخت افتاد و او رویش خیمه زد .       ـ منظورت چیه ؟       گندم شانه هایش را درهم جمع…