رمان گلاویژ پارت 125
12 دیدگاه
جلوی خونشون به شدت زیادی زدم روی ترمز و جیغ لاستیک هام بلند شد.. حرف خودشو به خودش پس دادم؛ _هری! _عماد؟ _گلاویژ میری پایین یا به کمک دست وپام بندازمت پایین؟ انگار متوجه شد که هیچ جوره نمیخوام تحملش کنم ودیگه مقاومت نکرد.. باحسرت سرشو پایین انداخت ودر…