رمان عروسک پارت 12

رمان عروسک پارت 12 3.7 (3)

4 دیدگاه
  سریع سری تکون دادم و به سمت ماشین رفتم و صندلی عقب نشستم. شهریار هم کنارم نشست که خودم رو به سمت مخالفش کشیدم. و صدای پوزخندش رو شنیدم. -خوب فرار میکنی خانوم اصلانی! با نفرت زمزمه کردم : -من اصلانی نیستم. -وقتی زن منی پس هستی! خواستم بگم…
رمان عروسک پارت 11

رمان عروسک پارت 11 5 (2)

11 دیدگاه
  و بعد سنگینی نگاهشو حس کردم. من هم با ارامش به سمتش برگشتم و نگاهش کردم. -بازی دوست داری؟ -من باهات بازی نکردم. -نمیگم بازی کردی.به سوالم دقت کن!بازی دوست داری؟! به چشماش که خطرناک و ترسناک شده بودن نگاه کردم و گفتم : -نه. دلم میخواست بگم آره.…
رمان عروسک پارت 10

رمان عروسک پارت 10 5 (2)

4 دیدگاه
  نیم نگاهی به سمتم انداخت و به راهش ادامه داد که عصبی دستشو کشیدم و گفتم : -شهریاررررر ایستاد و اول نگاهش تو کاسه چشماش گشت و بعد منتظر نگاهم کرد. -روهام کجاست؟ جفت ابروهاش بالا رفت و با تعجب نگاهم کرد. -همین‌؟ متم متعجب نگاهش کردم و تکرار…
رمان عروسک پارت 9

رمان عروسک پارت 9 5 (2)

1 دیدگاه
  به در که رسید، قبل از باز کردنش به سمتم برگشت و گفت : -پیراهنمو بپوش تا ببرمت خرید. خسته و آزرده نگاهش کردم که روشو برگردوند و دستشو روی دستگیره گذاشت اما باز نکرد. اروم به سمت پیراهنش که روی میز ارایش بود رفتم و برش داشتم و…
رمان عروسک پارت 8

رمان عروسک پارت 8 5 (1)

8 دیدگاه
  فشار دستش دور مچ دستهام بیشتر شد و دیدم که اتیش خشم تو چشماش شعله کشید. سر که خم کرد و لبش روی لبم نشست، با نفرت سرمو تکون دادم اما با دست ازادش محکم فکمو گرفت که عصبی تکونی به سرم دادم اما رهاش نکرد و اینقدر بهش…
رمان عروسک پارت 7

رمان عروسک پارت 7 3.7 (3)

2 دیدگاه
  پدر کیان؟! نفسم تنگ شد و من چرا فکز میکردم وقتایی که اینجا نیستم ازادم؟ چرا خودمو راحت و رها میدونستم؟ اینکه هیچ مشکلی ندارم و شهریار هم دیگه کاری باهام نداره. چرا متوجه نمیشدم که همیشه دنبالمه و برام بپا گذاشته! چرا نمیتونستم درک کنم که اون چقدر…
رمان عروسک پارت 6

رمان عروسک پارت 6 5 (3)

3 دیدگاه
  نگاهی به دوسر جاده کردم و نوری بود و نه صدایی. اهی کشیدم و ایستادم و اروم اروم قدم برداشتم. نگاهی به اسمون کردم و یعنی الان روهام خوابیده بود؟! زیردلم درد گرفته بود و من عجیب ترین زنی بودم که دنیا به خودش دیده بود. کسی که بعد…
رمان عروسک پارت 5

رمان عروسک پارت 5 5 (3)

4 دیدگاه
  -اگه یه درصد فکر میکنی که راه نجاتی داری و میتونی از چیزی که الان هستی نجات پیدا کنی. یعنی روزی بیاد که از فرداش منو نبینی و خودتو برای اون روز پاک نگه میداری، متاسفانه… شونه ای بالا انداخت و لاقید گفت : -خیال شیرینیه اما زهی خیال…
رمان عروسک پارت 4

رمان عروسک پارت 4 4.3 (3)

3 دیدگاه
  با درد زمزمه کردم : -اره اون دیگه روهام اصلانیه. -خوبه که میدونی. چون من روی داشته هام حساسم. و روهام داشته ایه که تو رو به من وصل میکنه. -به خاطر چی روش حساسی؟ جوابی نداد، که چشم باز کردم و به سمتش برگشتم. سر خم کرده بود…
رمان عروسک پارت 3

رمان عروسک پارت 3 5 (1)

7 دیدگاه
  دلم میخواست میتونستم از اون بطری اب معدنی، من هم مثل راحله سر بکشم و زندگی خودم رو تموم کنم. دلم میخواست چشمامو ببندم و باز کنم ببینم ده سال گذشته، اصلاً کور شدم، کر شدم، فلج شدم اما دیگه پیش اینا نیستم. تو خونه خودمونم رو تخت و…
رمان عروسک پارت 2

رمان عروسک پارت 2 5 (2)

3 دیدگاه
  -امیدوارم فرق این دوتا جمله رو با هم خوب متوجه بشی. من تو رو انتخابت کردم برای قلبم، برای تنم و فکرم. اگر تو اون کسی باشی که قراره بهم پشت کنه، باید فاتحه خودت رو بخونی. چون من خیانت به هرچیو تحمل میکنم الا خیانت به قلبم! تنم…
رمان عروسک

رمان عروسک پارت یک 5 (2)

15 دیدگاه
  #عروسک #ایران_تهران دستش روی موهای بیرون ریخته از شالم نشست با ترس سر بلند کردم و به چشمای قهوه ایِ دریده اش نگاه کردم چشمهایی که ترس رو به ببینده القا میکرد -تا حالا چندتا عروسک داشتی هان؟ بزاق دهنم رو با ترس قورت دادم و چشم بستم موهام…