رمان آرزوی عروسک پارت 49
بامکث طولانی که بیانگر این بود، داره دنبال بهونه یا حرف تازه ای میگرده گفت: _مچ گیر خوبی هم هستی! _اما این جواب من نبود! _خب مثلا اگه بگم نمیدونم چرا سراز اینجا درآوردم تو باور میکنی ؟ _بازم نوشیدنی و حال و خراب ووو؟؟؟ یه دفعه یه جوری که انگار خودشو جمع کرده باشه، با تک سرفه ای